معنای زندگی(11)

ساخت وبلاگ

معنای زندگی(11)

نظر استاد ملکیان

وی در مقاله ی «هر کس خود باید به زندگی خویش معنا ببخشد» می نویسد: اگر مراد از معنا هدف باشد بر دو نوع است. گاه هدف به موجودی که دارای علم و اراده است، نسبت داده می شود.(هدف خودبنیاد) و گاه به موجودی که دارای اراده و علم نیست.(هدف خارجی) که خارج همان ضمیر سازنده ی اوست. حتی وقتی به رفتار انسان هدف نسبت داده می شود، مراد همان معنای دوم است.(مشتاقی و مهجوری ص 210)

اگر شما واقعا مادی گرا باشید معتقدید که زندگی پدیدآورنده دارد اما آن دارای علم و اراده نیست. طبعا دیگر نمی توان گفت که زندگی دارای هدف خارجی است. اما اگر شما الهی باشید زندگی دارای معناست و بعضی معتقدند که عقل وجود این هدف را می تواند تشخیص دهد اما برای تشخیص مصداق آن باید به کتاب های مقدس دینی رجوع کرد.(ص 212)

اما اگر مراد از هدف فایده باشد. فایده ی زندگی برای یک شیء وقتی مطرح می شود که آن شیء را جزیی از یک کل بزرگتر در نظر بگیریم و بعد ببینیم که آن جزء در آن کل بزرگتر چه نقشی را ایفا می کند و چه کارکردی دارد.(ص 214)

اگر کسی قائل به خدا باشد و خدا را علاوه بر ربّ تکوینی، ربّ تشریعی هم بداند، طبعا باید در زندگی به دنبال تحقّق همان معنایی است که خدا برای زندگی در نظر گرفته است. این که در قرآن می فرماید: ما خلقتُ الجنَ و الانسَ الا لیعبدون چون ربّ تشریعی ما هم هست می تواند از ما مطالبه ی عبادت هم داشته باشد.(ص 228)

اولین شرط یک جامعه ی معنوی این است که آزاد باشد. شرط دوم این است که اگر کسی در آن جامعه به کار شرافتمندانه ای اشتغال داشت از لحاظ معیشتی بتواند زندگی آبرومندانه ای داشته باشد.(ص 269) مناسبات اجتماعی یک انسان معنوی بر اساس سه اصل عدالت، احسان و محبّت استوار است.(ص 280)

چون انسان معنوی خود را دوست دارد به وضع موجودش اکتفا نمی کند و سعی می کند خود را به وضع ناموجود مطلوب تری ارتقا دهد. از این رو یک انسان معنوی از سیر و سلوک درونی خالی نیست. ویژگی بعدی انسان معنوی این است که درد و رنج هایی که در عالم بیرون برایش به وجود می آیند یا اصلا برایش درد و رنج نیستند و یا برایش قابل تحمل هستند.(ص 282)

پیروان ادیان تا در قلمرو فقه هستند، بیشترین فاصله را با هم دارند. اما وقتی وارد قلمرو اخلاقیات دین می شوند، فاصله ها کمتر می شود. وقتی وارد قلمرو اعتقادات می شوند فاصله باز هم کمتر می شود و وقتی وارد قلمرو تجربه ی دینی که قله ی این کوه است می شوند فاصله ها به صفر می رسد. اینجاست که ابن عربی، مولانا و عطار مسلمان کنار کسانی مثل مایستر اکهارت، رویس بروک، و زوزو مسیحی و شانکارا و رامانوجان هندو می نشینند.(ص 284)

+ نوشته شده در سه شنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۳ ساعت 20:24 توسط عباس فضلی  | 

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 5 تاريخ : شنبه 26 خرداد 1403 ساعت: 20:56