تب فلسفی

متن مرتبط با «زندگی» در سایت تب فلسفی نوشته شده است

قمار در زندگی

  • قمار در زندگیمقدمهاگر خدا عمری دوباره به من بدهد می نشینم و سرنوشت مبارزان و مجاهدانی را می خوانم که به آرزوهای خود نرسیده اند. فراز و نشیب هایی که در زندگی آنها رخ داده، بزرگترین درس عبرت روزگاران است. اصلا زندگی را باید در همین سرگذشت ها جست و جو کرد. دین و اخلاق و اعتبار و ابتکار و احساس را باید در همین خاطرات یافت. هر وقت واژه ی «جستجو» را به یاد می آورم یا آن را می نویسم، به یاد رُمان پرطمطراق تمامی دوران، یعنی «در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست می افتم. چرا که حیات در جست و جوهایی رقم می خورد که در زمان گذشته گم شده است. ما برای این که گمشده ی خود را پیدا کنیم، باید سراغ گمشده های دیگران برویم. هر کسی با اندکی کنکاش در سرنوشت دیگران مخصوصا مبارزان و سخت کوشان تاریخ درمی یابد که زندگی چه قدر پیچ و تاب دارد.!! تردیدی نیست که هر فردی باید دغدغه ی اصلی اش را بازیابی و بازشناسی کند و متر و معیارش را دریابد یا به زبان دقیق تر معنایی از زندگی را در خود نهادینه کند. ما اگر این معنا با معنایی از زندگی فرهیختگان و کنجکاوان و مبارزان تاریخ ضمیمه کنیم، در نهایت بهتر می توانیم از این معانی و معرفت ها بگذریم و به معنای معناها برسیم. تحقق این مهم کوشش بسیاری طلب می کند که از هر کسی برنمی آید. اما نباید نگران آن بود. همین که در چهارراه زندگی، راه خود را به سوی دیگری کج کنیم عمر دوباره ی ما شروع شده است و باز اگر در ادامه ی مسیر راه، از جای دیگری سر در بیاوریم، باز دوباره زیسته ایم. یعنی با چاله و چالش های جدیدی روبه رو شده ایم شاید در نهایت، به معنای معناها هم دسترسی یابیم. یادتان باشد که تمام اینها فقط با خواندن آراء و آثار دیگران امکان پذیر است. باز به خاطر بسپارید انسان های ار, ...ادامه مطلب

  • قمار در زندگی(6)

  • قمار در زندگی(6)عنوان فصل هفتم ایدئولوژی سازی است. در این فصل به اختصار روند شکل گیری سازمان و تغییر ایدئولوژی آن را توضیح می دهد. سازمان خلاء تئوری مبارزه ی براندازی پانزده خردادی را با مارکسیسم پر کرد و تکلیف خود را در قبال پارادایم اسلام و پارادایم مبارزه معلوم کرد.(ص 295) او بر این باور است که محمدتقی شهرام اولین کسی بود که عنصر اسلامیت سازمان را زیر سؤال برد.(ص 299) و گفتگوی او با کریم رستگار به جایی نرسید.(ص 301) نه دیالکتیک عامل تغییر ایدئولوژی سازمان بود، نه مارکسیسم. پارادایم مبارزه ی براندازی وقتی با خشم انقلابی و نفرت از شاه، بر قلب و روح بچه ها حاکم شد، آن چنان اولویت یافت که همه چیز را تحت الشعاع خود قرار داد. همین بود که سازمان را به وجود آورد و همین بود که آن را از هم متلاشی کرد.(ص 302)نویسنده، مصطفی فرهادی و زین العابدین حقانی را به عنوان نمونه مثال می زند که چگونه در فضای کمبود مباحث تئوریک، به مارکسیسم پیوستند.(ص 306) روشنفکران ما دچار یک سری محرومیت های اساسی بودند. مدرنیته و تمدن جدید، دموکراسی و آزادی را از اروپایی ها آموختیم. تفکر انقلابی و سازمانی را از کمونیست های روسی گرفتیم. اما چیزی از نظریات علمی و فلسفی جدید دنیای غرب دریافت نکردیم.(ص 317) او در فصل هشتم با بیان فروپاشی سازمان به دنبال تغییر ایدئولوژی، می نویسد: در آن روزهایی که سازمان دیگر رمقی نداشت و در واقع از هم پاشیده شده بود، متأسفانه حوادثی روی داد که مسیر تحولات سازمان را به شدت تحت تأثیر قرار داد. گروهی از روحانیون که از کمونیست شدن سازمان در بیرون و حادثه ی قتل شریف واقفی برآشفته شده بودند، بدون اطلاع از مسائل و مشکلاتی که سازمان در زندان با آن دست به گریبان بود، همه جا مسئولیت تمامی , ...ادامه مطلب

  • قمار در زندگی(7)

  • قمار در زندگی(7) در جستجوی سازمان درهم شکسته عنوان فصل نهم است. با فشارهای جیمی کارتر، رئیس جمهور امریکا و سازمان های حقوق بشری بر رژیم و به برکت نامهربانی و بایکوت همرزمان انقلابی، در آبان 1355 از زندان خلاص شدم.(ص 361) پس از آزادی از زندان سراغ همسر و دوستانش را می گیرد. به ملاقات همسرش در زندان قصر می رود. اما بر خلاف تصورش او را مارکسیست و بی اعتنا به خود می یابد.(ص 368) در نهایت می گوید: دیگر به ملاقات من نیایید! حتی نامه های محبت آمیز و درخواست طلاقش را بی جواب می گذارد.(ص 372) برای ادامه ی تحصیل به دانشگاه می رود و واحدهای مانده اش را پاس می کند.(ص 376) خود می گوید: تا اوایل سال 1357 به درس مشغول بودم. روحیه ام از جنبه ی توجه به خدا و فکر و ذکر الهی خوب بود. یاد الطاف خدا در پریشانی ها و بن بست های گذشته، برایم شوق افرین و امید بخش بود.(ص 377) فصل پایانی عنوان انقلاب اسلامی را یدک می کشد ولی بیشتر مطالب آن در مورد آزادی همسرش، شیرین است. وی در گزارشی کلی به علت تنفر مردم از رژیم شاه و ایجاد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می پردازد و می گوید: کمترین ثمره ی مبارزات مسلحانه ی چند ساله، آن بود که ماسک را از چهره ی رژیم درید و او را سفاک و خون آشام نشان داد. بدون تردید دستگیری ها، شکنجه ها و اعدام ها خشم عظیمی در دل مردم انباشته کرد تا روزی چون آتشفشان بر سر رژیم فوران نماید. چنین خشم و نفرتی از رژیم هرگز در ایران سابقه نداشت.(ص 380) با استقبال روحانیت، انقلاب چهره ای علمایی و حوزوی به خود گرفت. آنها خود را صاحب انقلاب خواندند. همه ی روشنفکران چپ و راست که انقلاب را در شرف پیروزی می دیدند، با هم مسابقه گذاشته بودند که از حرکت ضد امپریالیستی امام پشتیبانی کنند. هی, ...ادامه مطلب

  • هنر زندگی در چیست؟(3)

  • هنر زندگی در چیست؟(3)فوکو و مراقبت از خود- آنچه از تمامی داستان مرگ سقراط برمی آید، بنایی است بنیادی بر مبنای شکلی از گفتمان که در ماهیت به ویژه غیرسیاسی اش در وحله ی نخست انباشته از مراقب است که پروای مراقبت دارد. پروای مراقبت از خود.(میشل فوکو)/255- آنان که به درستی به فلسفه می پردازند، در حقیقت خود را برای مرگ آماده می کنند. این گفته ی سقراط توضیح می دهد که چگونه جسم، روح را از شناخت حقیقی و فضیلت محروم می کند.(فایدون) برای فلسفی اندیشیدن، یعنی فلسفی زیستن، آدمی باید تا میزان ممکن از بدنش فاصله بگیرد و فقط به توانایی های روح اتکاء کند. چون مرگ، جدایی نهایی روح از جسم است. زیستن فلسفی آمادگی برای مرگ است./261- فلسفه به تعبیر فوکو، آن قدر هم با تلاش برای ارائه ی بعضی دکترینِ کلّی در باره ی جهان و شناخت ما از آن آغاز نشد، بلکه هدف آن دقیقا تغییر زندگی مردم در سطح فردی است./265- هدف سقراط وادار کردن مردم به مراقبت کردن از خودشان بود و فوکو چنین مراقبتی را به کارگیری عقل خود تعریف می کند. برای تشخیص این که چه کسی است و چگونه می شود بهترین شد./268- فوکو بیش از بیست سال خود را وقف برملا کردن زشتی های پنهان روشنفکری کرد. که هیچ دستاورد مثبتی برای آن قائل نبود و منکر هر چشم اندازی از آینده ی بهتر می شد. او به طور مشخّص انکار می کرد که عقل می تواند از زمان حوادث فراتر رود و ما را از این بن بستی که او فکر می کرد در برابر ماست، نجات دهد. چون عقل خود ابزار و بخشی از برنامه ی روشنفکری بود./279- زهدپرستی طرد لذّت نبود بلکه پرهیز از افراط بود. نکته این بود که نگذاریم لذّت ها بر ما فرمان برانند بلکه ما بر آنها فرمان برانیم و فرمانروای خود هم بشویم./286فوکو می گوید: اخلاقیات در روابط ما , ...ادامه مطلب

  • هنر زندگی در چیست؟

  • هنر زندگی در چیست؟مقدمهما می دانیم که سقراط در میان مردم به گفت و گو می پرداخت و هیچ نوشته ای از خود به جای نگذاشت، اما افلاطون در کتاب های اش، از شیوه ی زندگی او سخن می گوید. در حقیقت افلاطون به اتکاء گفته ها و نکته های پندآموز سقراطی به معرفی خود و زندگی اش می پردازد. مونتنی هم در کتاب های خود معتقد است که راه سکوت وار سقراطی را ادامه داده است و بر اساس او به هنر زندگی دست یافته است. نیچه هم با نقدهایی که بر اندیشه ی سقراط دارد، به گونه ای درصدد ترسیمی از هنر زندگی به سبک سقراطی است. فوکو هم در تقابل با اندیشه های نیچه ای به گونه ای از بدفهمی های نیچه از زندگی و تفکر سقراطی پرده برمی دارد و خود را محقّ پیروی از سقراط می داند.الکساندر نهاماس در کتاب «هنر زندگی» به ترجمه ی بابک تختی، با تشریح شیوه های زندگی از زبان افلاطون، مونتنی، نیچه و فوکو، سبک متفاوتی از زندگی را ارائه می دهد. در مجموع تمام شخصیت های کتاب به نویسنده، راه و رسمی می آموزند که در توضیح سبک زندگی دیگران است. به این که ما می توانیم به کشف راه خود دست یابیم و هنر زندگی دقیقا یعنی همین که با مطالعه ی نظر دیگران خود به یک نتیجه ی متفاوت برسی و زندگی کنی و همه ی اینها در نوشتن تحقّق می یابد. چه که به قول مونتنی، درس نمی دهم، اگر می نویسم، مشغول تحقیقم. به دیگران نمی آموزم که در کار آموختن خویشتنم. سال هاست تفکراتم تنها در باره ی خودم بوده، تنها خودم را محک زده ام و سنجیده ام و اگر از دیگری سراغ گرفته ام بی درنگ نیّت اصلی، خودم بوده ام.(در باب کردار، میشل دو مونتنی)/171ترسیم هنر زندگیدر این مقال، بخشی از گفته های نهاماس در کتاب «هنر زندگی» بیان می شود. آیا شما می توانید به همان نتیجه ای که او رسیده است، دست یابی, ...ادامه مطلب

  • پارادوکس های زندگی

  • پارادوکس های زندگیمقدمه شناخت پارادوکس های زندگی ورود به دنیای پررمز و رازی است که غوطه وری در آن آسایش ظاهری از آدمی می رباید و به آرامشی درونی دعوت می کند. آگاهی از این تناقضات است که انسان جایگاه خود را می یابد و نه تنها خود را می شناسد بلکه به خطاهای شناختی خود پی می برد و به نوعی شناخت درمانی می رسد. جنگ همیشگی بین داده های عقلی و غیرعقلی، عرفان و فلسفه، تصوف و انقلابات اجتماعی و در نهایت علم و دین، همه به علت وجود پارادوکس هایی است که زندگی آدمیان را احاطه کرده است. پذیرش این تناقضات به منزله ی آشتی دادن بین این مقوله هاست. در دنیای وارونه حتی اعتقادات نیز بر اساس اصناف دینداری یعنی مصلحت اندیش، معرفت اندیش و تجربت اندیش به صورت معکوس ظهورمی یابد. اولین بار پیامبران با یک تجربه ی دینی مواجه می شوند سپس عده ای پیرامون آن تجربه می اندیشند و در نهایت در بستر تاریخی به مصلحت اندیشی بدل می شود. چنان که در بحث عبادت هم پیامبران چون به حد بالایی از معرفت و ایمان رسیده اند، عبادت می کنند ولی مؤمنان اول به مناسک توجه می کنند سپس وارد حوزه ی اندیشه می شوند و برخی به تجربه های دینی می رسند. این هستی کل هزاران جلوه دارد. جهان غرق در حدوث است. هر لحظه خلق های جدیدی صورت می گیرد و خلق های بسیاری محو می شود. منتها مردم متوجه این تبدیل و تبدلات نیستند و بیشتر ثبات می بینند. بر طبق آیه ای ازقرآن مجید خداوند می فرماید: آیا گمان می کنید که ما از آفرینش خسته شده ایم؟ چنین نیست. بلکه هر لحظه آفرینش جدیدی است.(ق/15)غیب را ابری و آبی دیگر ست/ آسمان و آفتابی دیگر ستناید آن الّا بر خاصان پدید/ باقیان فی لبس من خلق جدید(1/2035)(مولانا و چند داستان مثنوی، شمیسا ص 45)عالم بر خیال قائم است , ...ادامه مطلب

  • مرور زندگی شهیدان راه آزادی

  • مرور زندگی شهیدان راه آزادیخاطرات نوروزی 1389 دو هفته در تب و تاب و دید و بازدیدها گذشت. چه که از گذر ایام جز خاطراتی باقی نمی ماند. گاه همین خاطرات هم به تاریخ می پیوندد و یا به فراموشی سپرده می شود. بنابر این قبل از این که حادثه ها و اندیشه ها حبس یا حذف شوند، باید آنها را بر روی کاغذ آورد و ثبت کرد. بازگویی و بازنویسی خاطره، گاه خود خاطره می شود. ولی این بار فراموش ناشدنی و ماندگار. اکنون بخشی از آنچه در سفر دو هفته ای ایام نوروز گذشت، قلمی می کنم. تا شاید خوانندگان هم به حفظ و بازگویی خاطرات خود بپردازند و از یادآوری نکاتی چند، اندیشه ای چند نصیب شان گردد.1- در اسفندماه 88 نشریه ای ظهور کرد که به جای تغییر جهان، سودای تفسیر جهان در سر می پروراند. مهرنامه را می گویم کار سترگ و ستودنی محمد قوچانی و رضا خجسته رحیمی. همان دو نفری که به اتفاق دوستان شان نشریه ی هفتگی «شهروند امروز» را به چهل شماره رساندند ولی تازیانه ای آن هفته نامه را به کما برد. اینک با طرح موضوع علوم انسانی که بر سرش دعواهاست به نقد و نظر پیرامون مسائل دینی، ادبی، جامعه شناسی، اقتصادی و سیاسی همت گماشته اند و بنا دارند شماره ی دوم آن را در اول اردیبهشت روی دکه ها بگذارند. باید منتظر ماند. این نشریه مونس تنهایی های من بود. البته نتوانستم خودم را به یک ماهنامه قانع کنم لذا فصلنامه ی «سینما و ادبیات» را که نیم ویژه نامه ی داریوش مهرجویی را به همراه داشت گرفتم و خواندم. در ضمن کتاب «عقل در تاریخ» اثر هگل با ترجمه ی حمید عنایت را هم برای مطالعه ی ایام عید انتخاب کرده بودم. 2- در این سفر پیرمرد روحانی(1) را ملاقات کردم که دفتر ازدواج داشت. از سال های اول کارش یعنی سال 1338 می گفت. پنجاه سال پیش مسیر 200 کیلوم, ...ادامه مطلب

  • مرگ شرط زندگی معنادار

  • مرگ شرط زندگی معنادار   براین مگی، فیلسوف معاصر انگلیسی، رمانی نوشته با نام «مواجهه با مرگ» که مجتبی عبدالله نژاد آن را در سال 1397 ترجمه کرده و تاکنون بیش از ده بار تجدید چاپ شده است. مگی در این کتاب روایتگر زندگی و مرگ جوان روزنامه نگاری به نام جان اسمیت است که به بیروت اعزام می شود تا اخبار منطقه ی خاورمیانه را پوشش دهد. پس از یک سال اقامت در آنجا دچار نوعی بیماری حاد تنفسی می گردد. و در هنگام بازگشت به لندن مورد درمان قرار می گیرد. با انجام آزمایشات مختلف، تشخیص اولیه ی پزشکان، هاجکین یا نوعی سرطان خون است. جان پس از آگاهی از بیماری، در مقابل آن، مقاومت سرسختانه ای از خود نشان می دهد چرا که بر این باور است که " تمام افرادی که الان برای ما آدم های بزرگی محسوب می شوند، افرادی بوده اند که در مقابل مرگ از خودشان شجاعت نشان داده اند. از سقراط و عیسای مسیح بگیر تا مثلا فروید.(ص 72)  بیماری لاعلاج جان همه را مستأصل کرده است و مرگ او را در جلوی چشمان خود نظاره می کنند و تمام ذهن شان درگیر مردن جان است و مرگ خود را فراموش کرده اند. به قول نویسنده، ما انسان ها موجودات غریبی هستیم، ته دلمان خیال می کنیم مردنی نیستیم. قرار نیست بمیریم. بقیه می میرند ولی ما نه. آدم می رود جنگ، می بیند تمام رفقای دوربرش کشته شده اند ولی باز باورش نمی شود که خودش هم بمیرد. با خودش می گوید: نه من فرق دارم. اینهایی که بیماری لاعلاجی گرفته اند و مرگ خرّشان را چسبیده، باز تا آخرین لحظه باورشان نمی شود که قرار است بمیرند. خودشان را گول می زنند. آدم این جوری است دیگر. نوبت مرگ خودش که می رسد از دیدن بدیهی ترین چیزها ناتوان است(ص 88) نویسنده در جای دیگر هم می گوید: همه ی ما طوری زندگی می , ...ادامه مطلب

  • هنر زندگی

  • ما می دانیم که سقراط هیچ نوشته ای از خود به جای نگذاشته است اما افلاطون در کتابهای خود از شیوه ی زندگی او سخن می گوید. در واقع افلاطون به اتکاء گفته‌ها و ناگفته‌های سقراطی به معرفی خود می پردازد. مونت, ...ادامه مطلب

  • مزه ی معنای زندگی

  • مزه ی معنای زندگی        این که تصور کنید با سرک کشیدن به زندگی دیگران و استفاده از تجربه ی آنان می توانید راه و رسم زیستن را بیاموزید؛ بس خام خیالی است. زندگی کردن نیازمند تأمل فردی و تجربه ی شخصی است. هر کسی باید خودش زندگی اش را دریافته و به تجرب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها