ترابط علم و دین

ساخت وبلاگ

ترابط علم و دین

        در سالگشت وحدت حوزه و دانشگاه به دانشگاه هرمزگان دعوت شدم. در آغاز مقدمه ای گفتم تا جمعیت را برای حرف اصلی ام آماده سازم. تقارن دو وحدت شیعه و سنی و حوزه و دانشگاه و مراسم نمادینی که در قالب گفتاردرمانی برپا می شود؛ بیانگر این معناست که مناسبات و معادلات دچار نوعی روزمرگی و باری به هر جهتی شده اند و در هر سالی می توان با نگاه ابزاری به توجیه آنها پرداخته و با رویکردی سطحی از آن عبور کرد اما فضای زیرپوستی اقتضائات دیگری دارد که نمی توان بی خیال آن شد. بنابراین در این نوع نشست ها باید به تبیین آکادمیک و تحلیل محتوایی پرداخت. از طرفی نمی توان در همه ی دوره های تاریخی برای وحدت نسخه ای یکسان تجویز کرد. در آغاز انقلاب وحدت معنای خاص خود را داشت که در گذر زمان رنگ باخت و نیازی برآورده نساخت. بعد از تجربه سه دهه از پیروزی انقلاب نمی توان همان اهداف و نشانه ها را تعقیب کرد.

        اینکه مطهری و مفتح چه اهدافی در دانشگاه دنبال می کردند و حضورشان چه ضرورتی را پاسخ می داد و آن دو بزرگوار در چه بافتاری به مسائل و مبانی فکری خود پرداختند؟ و پیش از آنها بازرگان و شریعتی چگونه دین را به جامعه ی دانشگاهی تزریق کردند و از چه گفتمانی برای نیل به خواسته های انقلابی یا حزبی برخوردار بودند؟ شاید بهتر بتواند ما را به تبیین موضوع وحدت کمک کند. و اینکه پس از آن فرهیختگان چه استراتژی هایی دنبال شد و روال به چه منوال گذشت و امروز حضور روحانیون در عرصه ی دانشگاه، تداعی چه مبانی و معانی ای است همه می تواند بستری برای گفتگو باشد. بر فرض بیان نقطه نظرات متفاوت، مخاطب ما چقدر با این مطالب و مباحث همدلی و همخوانی دارد و اینکه این سیر و حضور را چگونه ارزیابی و تحلیل می کند؛ همه نیازمند یک واکاوی عمیق نظری و فلسفی است. البته پیامدهای اجتماعی و سیاسی این نشست ها و پشت صحنه های این ماجراها خود ماجرای دیگری دارد.  

        با بیان این مقدمه گفتم: ما در این نشست ها نقطه نظرات خود را تبیین می کنیم و داوری را به مخاطب وا می گذاریم اگر به گذشته ی دو نهاد حوزه و دانشگاه برگردیم می دانیم که آموزش حاکم بر کشور ما رنگ و بوی حوزوی داشته است و تآسیس دانشگاه پیامد جامعه ی مدرن است. و به نظر می رسد نوعی تقابل و فاصله گیری از دین و تفکیک این دو حوزه ی معرفتی مد نظر بوده است. اما ضرورت ایجاد انقلاب و تداوم آن، اقتضای نوعی مشارکت را طلب می کرد که تا حدودی تحقق یافت. تثبیت جایگاه نماز جمعه در دانشگاه تهران، نشانگر حضور هفتگی دین در دانشگاه بود از طرفی برگزاری همایش ها و نشست های سیاسی و مذهبی در حوزه و دانشگاه نمونه های عملی و پراگماتیک این دو نهاد برخاسته از انقلاب بود. اما کارکرد این دو نهاد را باید به گذشته ی دور برد و از آن افق تاریخی به بررسی نشست.

    پیشینه ی این وحدت یا اختلاف به دو عنصر حیاتی دین و علم بر می گردد که ایان باربور در کتاب "علم و دین" خود به تقسیم بندی چهارگانه پرداخته و در پایان حکم می کند که علم و دین هر کدام در دو گفتمان متفاوت و منفک، مسیر خود را طی می کنند. و با یک نگاه ویتگنشتاینی به بازی زبانی تن می دهند. اما ظاهرا اینگونه نیست. و نمی توان ترابط این دو پدیده و تاثیر و تاثرشان نسبت به یکدیگر را انکار کرد.

      بنابراین نزاع علم و دین پس از رنسانس به کارکرد متولیان آنها بر می گردد. شائبه ی گفتمان مسلط، نوعی خطای تاریخی بود که دامان هر دو پدیده را گرفت. اما امروزه بشر متوجه شده است که نمی توان حکم به تعارض و تخالف بودن آن دو عنصر داد بلکه ضرورت ترابط و تعامل چاره ی همزیستی مسالمت آمیز در عرصه ی گفست. بنابراین نگاه انحصارگرایانه چه از سوی دین پژوهان و چه از سوی علم اندوزان قابل پذیرش نیست. 

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 206 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 5:43