رستاخیز کلمات

ساخت وبلاگ

رستاخیز کلمات

         این اصطلاح در اصل گویا از ابداعات شاعر فرانسوی مالارمه است ولی صورت تخیلی و نظریه پردازانه ی آن محصول کارگاه ذوق و اندیشه ی صورتگرایان روس است. اینان بودند که متوجه شدند کلمات در زبان روزمره حالت مرده و غیرفعال به خود می گیرند و از رهگذر کاربرد شاعر است که آن مردگی و ناکارایی، چهره دگرگون می کند و با حیاتی نو وارد زندگی و محیط هنری عصر می شود.(رستاخیز کلمات، شفیعی کدکنی ص 131)

      صورتگرایان روس در طی سالها و در حجم انبوهی از مقالات نشان دادند که کلمه در شعر ارزش ذاتی و جمال شناسیک دارد و به هیچ روی وظیفه ی انتقال معنی به مخاطب را ندارد کلمه در شعر خود یک واحد جمال شناسیک است/133

     پیش از صورتگرایان روس، فوتوریست های روس به ارزش ذاتی کلمه و موسیقی زبان شعر پی برده بودند و در شعر خلبنیکوف و کروچه نیخ حالت زائوم یا شعر زائوم مورد توجه قرار گرفته بود/134

بیدل! سخنم کارگه حشر معانی است      چون قافله صور قیامت کلماتم

     بیدل، در این استعاره یا تمثیل خواسته است بگوید او شاعری است که وظیفه دارد معانی را به حشر و رستاخیز وادارد و کلمات شعر خود را در این رستاخیز به منزله ی صور اسرافیل پنداشته است. صور اسرافیل که رمز و نشانه ی قیام قیامت و رسیدن لحظه ی رستاخیز است.

     قرن ها قبل از بیدل در اوایل قرن هفتم یک شاعر اسماعیلی به نام حسن محمود کاتب به مسأله ی مرگ کلمات بر اثر تکرار و کهنگی توجه داشته است/130

تو راست از تو در این راه لفظ اموات   دمی مسیح سخنشان به این مدارات آر

وزان معانی ریحان صفات روح وجود    به اختیار درین لفظ های اموات آر

      این اندیشه رستاخیز کلمات صورتگرایان همیشه مرا به یاد رستاخیز نگاه های مرده در عرفان خودمان می اندازد..... وقتی مولانا از رستاخیز نگاه های مرده سخن می گوید به همین مسأله نظر دارد ما غالبا چون نگاهمان به راستی مرده است همین حرف شگرف او را نمی توانیم ببینیم. مثنوی را می خوانیم و از کنار این حرف عبور می کنیم بی هیچ اندیشه ای

یاکرامی اذبحوا هذاالبقر      ان اردتم حشر ارواح النظر(2/222)

  در داستان گاو بنی اسرائیل می گوید: ای سروران من اگر می خواهید نگاه های مرده را دوباره زندگی ببخشید این گاو نفس{یعنی خودخواهی و خویشتن بینی} را بکشید. همین خودخواهی و خویشتن بینی است که تبدیل به پرده ای می شود که دل را در برابر چشم می گسترد تا چشم ما حقیقت را نبیند.

چون غرض آمد هنر پوشیده شد        صد حجاب از دل به سوی دیده شد

      روی حشر ارواح نظر خوب دقت کنید چیزی در عرصه ی اندیشه ی بشری در حوزه ی شناخت انسان وجود ندارد که مولانا از کنار آن بی اعتنا عبور کرده باشد./137

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : رستاخیز, نویسنده : tabefalsafia بازدید : 198 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 11:25