جرز دیوار

ساخت وبلاگ

جرز دیوار

    یاد و نام احسان عبدی پور کارگردان جوان بوشهری با فیلم تنهای تنهای تنها عجین شده است. ولی او همچنان می دود تا به خواسته هایش برسد. چرا که زیبایی زندگی در همین دویدن ها شکل می گیرد. به قول سهراب سپهری "کار ما شاید این است که در میان گل نیلوفر و قرن، پی آواز حقیقت بدویم"

درست دو سال پیش که فیلم بلند عبدی پور را چندین بار به تماشا نشستم؛ یادداشتی  نوشتم که اکنون آن را باز نشر می نمایم.

     دیشب به اتفاق اعضای خانواده فیلم تنهای تنهای تنها اثر احسان عبدی پور را تماشا کردم. صحنه های آغازین فیلم مرا به یاد "ساز دهنی" امیر نادری انداخت. امیرو نیز غرق در آرزوهایش زیست می کرد و این بار "رنجرو" نوجوان بوشهری با دوستش "الک" -که زبان همدلی را بهتر از زبان لفظی می دانند - در پی برآورده شدن آرزوهای خود سر از پا نمی شناسد. هیچ کس و هیچ چیز او را قانع نمی کند. و همچنان می دود. خویشان و دوستان و همکلاسان آرزوی او را به تمسخرمی گیرند و حتی معلم اش هم قدرت درک خیالاتش را ندارد.

      بلبل زبانی های رنجرو، بیانی از عشق دوران کودکی و نوجوانی فردی است که گویش و جغرافیا را دور می زند. بوشهری و روسی بودن مانع از دنیای شیرین کودکی شان نمی شود. به یاد جمله ای از کیارستمی افتادم که وقتی خبرنگار از او در باره ی رابطه ی مردم ایران و امریکا پرسید؛ پاسخ داد: رابطه ی ما با امریکا مانند رابطه ی دو همسایه ای است که کودکانشان در حیات مشغول بازی کردنند. و اصلا به جهان آنان وارد نمی شوند.

          خنده ها و گریه های معصومانه ی رنجرو و الک، حکایت غم نهفته ای است که در جهان سیاست زده ی امروز، مجال زیستن کودکانه را از فرزندان این مرز و بوم ربوده است. و کسی که این حس غریب را درک نکند به درد لای جرز دیوار می خورد.

 

+ نوشته شده توسط عباس فضلی در جمعه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 7:10 |
تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 202 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 22:18