هشت شب با شبستری(3) خوانش روایی قرآن

ساخت وبلاگ

هشت شب با شبستری(3)

خوانش روایی قرآن

      در شب هفتم سخن از حافظ و نگاه اش به زندگی رفت. استاد گفت: اگر به اختصار و اجمال بخواهم در باره ی حافظ نظر دهم این است که او بین عشق حقیقی و مجازی را جمع کرده بود. در اشعاری که حافظ از نشستن در کنار یار سخن می‌گوید نمی‌توان آن را حمل بر معنای مجازی  نمود.

 حافظ مصداق بارز "المجاز قنطرة الحقیقه" بود. این که بگوییم همه ی اشعار حافظ عرفانی است(مطهری) یا همه اش عشق زمینی است.(شاملو) درست نیست. اینکه برخی گفته اند حافظ قصد سخن سرایی داشته است بدون هیچ گونه تجربه ی عشقی(خرمشاهی)، این هم به نظر من نمی تواند درست باشد. من یک دوستی داشتم می گفت یک بانوی خوش سیما روبروی من نشسته بود من فقط غرق زیبایی اش شده بودم و اصلا او را نمی دیدم. حافظ هم چنین تجربه هایی را از سر گذرانده است.

       آخرین شب، یعنی شب هشتم، بحث های متنوعی شد. بر اساس آنچه به حافظه سپرده ام؛ چکیده ی آن را نگارش می کنم. اول بحث از اصول فقه شد که صورت مکتوب آن در قرن دوم توسط محمد بن ادریس شافعی تنظیم و نوشته شد. ایشان فرمود: از قرآئن به دست می‌آید که شافعی این اصول را از دین یهودیت گرفته باشد. چون با اصول کلی و مبانی فقهی یهودیت همخوانی دارد.

       از تحولات سیاسی در جهان مدرن سخن رفت. استاد اشاره کرد که مبنای حکومت پس از پیامبر اسلام تاکنون خلافت بوده است. مفاهیم سیاسی جدید در میان مسلمانان اصلا رایج نبوده است. مثلا کتاب احکام السلطانیه ماوردی همه اش بحث بر سر این بوده که چگونه می توان آن کسی که در صدر حکومت نشسته است؛ همه چیز را به او رساند. یعنی همه چیز سلسله وار به او ختم می‌شود. مسلمانان در هیچ دوره‌ای از این تفکر خارج نشدند. آنها مفاهیم سیاسی را وارد حاکمیت نکردند. قانون اساسی که ما داریم هم همان نگاه را تقویت می‌کند یا آنچه بر ترکیه می‌رود همان احیای خلافت است. اردوغان خود را خلیفه مسلمین می خواند. مسلمانان درصدد استفاده از قوانین سیاسی مدرن و مفاهیم جدید بر نیامده اند. جهان مدرن با این ایده شکل گرفت که چگونه باید حکومت کرد نه این که چه کسی باید حکومت کند. اما در فرهنگ اسلامی خلافت و ولایت مطرح بوده بعد از پیامبر اسلام دعوا بر سر خلافت و جانشینی او بود.

       درباره ی سلسله مقالات قرآئت نبوی از جهان گفت: این مقالات را خیلی وقت نوشته ام اما اکنون در نظر دارم مقاله ی دیگری بر آنها بیافزایم که به نوعی متفاوت از مقالات پیشین است و آن  اینکه من این متن یعنی قرآن را این گونه روایت می‌کنم نه اینکه پیامبر این متن را چگونه نوشته یا بیان کرده است. این دو با هم تفاوت دارد. من نظرم اولی است ولی این مقالات دومی را تداعی می‌کند. می خواهم نام این مجموعه را عوض کنم و نام جدیدی را برای آن انتخاب کنم و آن "خوانش روایی قرآن" است. یعنی من این متن را اینگونه قرائت می کنم.

       جناب دکتر سروش به دنبال این است که وحی و مکانیسم وحی را بیان کند. هرچند در کتابی که اخیراً از ایشان منتشر شده به نام "کلام محمد رویای محمد" در آغاز در باره ی کلام پیامبر و نیاز به وجود خوابگرد برای تعبیر این کلام  سخن می گوید اما در صفحات پایانی می نویسد: قرآن باید به گونه ای تفسیر شود و این دو با هم نمی خواند. ولی من کاری به وحی ندارم من می خواهم بدانم این متن چه می گوید؟ و چه برداشتی می توان از آن در کنار دیگر برداشت ها داشت؟ نقد من به برداشت‌ رسمی از دین است که با مسائل امروزی همخوانی ندارد. این قرآئت ها تا قیامت ادامه دارد. تمام این مباحث در یک فضای آزاد  قابل بررسی و نقد است. این متن یک معنا را نمی پذیرد بلکه ما از معنایی به معنای دیگر می رسیم. یعنی نوعی نگاه هرمنوتیکی به متن، خارج از ایده و نظر مؤلف، حالا مؤلف هر کس باشد خدا یا پیامبر.

      از مولانا سخن رفت و استاد فرمود: من معتقدم اسلام قبل از مولانا و بعد از مثنوی او کاملا متفاوت است. مولوی یک قرائت جدیدی از مسائل اسلامی و اخلاقی ارائه داد که پیش از آن مطرح نبود. او قرآن را جوری دیگر می فهمید. چنان که در مثنوی آورده است.

      در پایان یادی کرد از مرگ جنید بغدادی و گفت: اخیراً در تذکرةالاولیاء عطار می خواندم که جنید در حال احتضار ناراحت بود کسی از او پرسید تو یک عمر در راه خدا تلاش کردی چرا نگران هستی؟ گفت: من الان خودم را در حالی می بینم که گویا ریسمان وجودم از این سو به آن سو می رود و نمی دانم در کدام سو می ایستد؟ جایی که ایمان است یا جایی که کفر است؟ بعد اشاره ای به جمعی که گرداگردش حلقه زده بودند کرد و گفت: شما مواظب ایمان خود باشید.

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 5:04