فیلم و فلسفه(1)

ساخت وبلاگ

فیلم و فلسفه(1)

      تمثیل غار افلاطون، زیباترین تصویری است که از فیلم و فلسفه در اختیار داریم. " افلاطون در کتابش، جمهوری، اسطوره ای قدرتمند و تسخیر کننده را تدوین کرد. او در منظره ی تخیلی اش، انسان هایی از لحاظ فلسفی کوته بین را همچون زندانیانی نمایش می دهد که چنان در بند و زنجیرند که تنها سایه های مقابلشان، سایه های روی دیوار غار را می‌بینند و آنها را واقعیت می پندارند. افلاطون می‌گوید: روشن‌بینی فلسفی هنگامی پدیدار می شود که ما از درون غار بگریزیم و به میان نور خورشید، جایی که می توانیم اشیای واقعی را ببینیم، پا قدم بگذاریم"(فلسفه به روایت سینما، کریستوفر فالزن ص 18)

   از طرفی این تمثیل، تلفیق روشنی از فیلم و فلسفه و اسطوره نیز هست. ساختار جدید سینما تداعی کننده ی غاری است که افرادی در سکوت و سکون، چشم بر پرده ی نقره ای، حوادثی را که در قالب تصاویر متحرک(فیلم) پخش می شود؛ به تماشا می نشینند و پس از خروج از سالن سینما و دیدن روشنایی به بازنگری در اندیشه و باورهای پیشین خود با دوستان به بحث پیرامون ژانر و سوژه فیلم می پردازند. بنابراین رابطه ی منطقی و اساسی بین سه پدیده ی فیلم و فلسفه و اسطوره، خود نوعی فلسفه ورزی و نگاه انتقادی به معنای زندگی و واکاوی تئوری های فرضی بشری است.

     " ادعای افلاطون این است که تجربه ی حسی یا درک بصری فقط سایه ها را در دسترس ما می گذارد و برای به چنگ آوردن ذات حقیقی واقعیت که وظیفه ی اصلی فلسفه است؛ باید از وابستگی به تجربه ی حسی یکسره رها شویم و فقط عقل را به کار بندیم."(همان ص 18)

       اما ما در ترکیب این سه مفهوم و با استفاده از نظرات فیلسوفان دیگر به دیدگاهی متفاوت از افلاطون می رسیم. و تمثیل غار به ضد خودش تبدیل می شود. یعنی سه عنصر فیلم و اسطوره و فلسفه، امور مرتبط و متوازی، برای درک بهتر از هستی هستند. به اینکه درک تصویر، خود می‌تواند سرانجامی از یک ایده و پروژه برای رسیدن به معنای هستی و نگاهی پدیدارشناسانه به جهان باشد. یعنی فیلم قادر به بازتولید یک اندیشه و بازخورد متفاوت از یک مفهوم بنیادین است.

     در غار افلاطون افرادی که سایه های خود را مشاهده می کنند؛ بدان معناست که اندکی نور وارد غار شده است. یعنی ما تا حدودی به مسائل پیرامون خود آگاهی داریم اما این اندازه از آگاهی برای ترسیم زندگی و تصویر دقیقی از هستی کفایت نمی کند. در سینما و مشاهده ی فیلم هم می توان گفت: تصاویر متحرک ایجاد نوعی توهم می کنند. برای رهایی از این توهم و تصاویر موجود و عدم تسلیم در برابر تصویر تحمیلی و یا تصور خیالین کارگردان ما نیازمند نقد و بررسی فیلم و درک بهتری از مفاهیم و دیالوگ‌ها و شناخت گفتمان غالب بر فضای فیلم هستیم. تا دریابیم که زندگی فقط دیدن نیست بلکه شنیدن و اندیشیدن نیز هست. اما اینکه این فرایند گریز از تصویر و پناه بردن به دیدگاه و تحلیل داده ها چه روندی از تفکر را سپری کرده است بحث ما را در این فرصت محدود سامان می‌دهد.

     بنابراین تصویر در سینما که بیانگر روند شکل گیری شخصیت ها و رویدادها و وضعیت پر تلاطم انسان هاست نه فقط ما را از درک فلسفی نمی‌ رهاند بلکه خود آغازی بر فلسفه ورزی و گریز از تفکرات انتزاعی و عقلانی کردن امور روزمره است. تمام تلاش فیلسوفان از دکارت و کانت گرفته تا نیچه و هایدگر، وارونگی در تلقی فلسفی از جهان است که به امور ملموس زندگی و تحلیل داده ها مربوط می شود.

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 21:43