برای مواجهه با جهان جدید نیازمند شناخت آن هستیم. تردیدی نیست که پس از رنسانس و عصر روشنگری انسان ها مسیر دیگری را تجربه کردند. علوم گوناگون رشد نمود و تکنولوژی به عنوان یک ابزار در گسترش آن علوم موثر افتاد. توسعه، شکل متفاوتی به خود گرفت. پیشرفت دانش مرهون توجه جدی بشر به دنیای پیرامون خود و تسخیر طبیعت بود. امروز همه ی این خواسته ها به بار نشسته است و ما با جهانی سکولار شده و متفاوت از گذشته مواجهیم. سیاست، اقتصاد، روانشناسی، جامعه شناسی، تاریخ، حقوق و اخلاق راه دیگر را در پیش گرفته اند.
درباره ی توجیه فلسفیِ ایجاد جهان مدرن باید گفت: در دوران گذشته، نظام ارسطویی بر علوم حاکم بود و فلسفه با دو سویه ی نظری و عملی خود، همه دانش ها را در زیر چتر خود قرار داده بود اما در جهان جدید آرامآرام علوم اعلام استقلال نموده و از زیر بال و بار فلسفه خارج شدند. درست همین اتفاق در حوزه ی دین هم رخ داد. تمام علوم و گرایش های مختلف اعم از روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، حقوق و اخلاق در گرو تحول و گفت وگوهای کارشناسانه از دین فاصله گرفته و به جای اصلی خود برگشتند.
بر اساس تئوری نومینالیستی از هستی، پدیدهها ماهیت خاصی نداشته و فقط یک نام کلی اند و امر دیگری از بیرون به آنها حیات بخشیده و آنها را سامان داده است. اتفاقاً در نگاه اشعری به جهان، این گرایش به شدت مورد استقبال قرار گرفته بود. آنها انسان و همه ی هستی را وامدار اراده ی الهی می دانستند. به این که پدیده ها از خود هیچ ماهیت و قدرتی ندارند و تابع علم و اراده ی خداوندند. یعنی "اگر نازی کند در هم فرو ریزند قالبها" از این زاویه خداوند قادر است همه ی محالات را ممکن و همه ی ممکنات را محال نماید.
در مقابل این اندیشه ی نومینالیستی، پاره ای از فلاسفه و متفکران قائل به اصالت ماهیت موجودات شده و با نگاه اگزیستانسیالیستی به جهان، تحولات شگرف و پیشرفت های شگفت آوری را آفریدند. به گونه ای که دست خدا از طبیعت و پدیده های طبیعی کوتاه و آنها راه خود را بی حضور خدا ادامه دادند.
نکته ی دیگری که در کم رنگ شدن نقش خدا در هستی اثر گذاشت؛ موضوع بسیار مهم " شر" بود. تا آنجا که در کتاب عقل و اعتقادات دینی، مایکل پترسون آن را مسأله ای علیه خدا عنوان کرده است.(ص 61) در زلزله ی لیسبون، پایتخت فعلی پرتغال که عده ی زیادی از بین رفتند. متفکران را به این اندیشه واداشت که بپرسند خدا کجا بود؟ یا در مورد جنگ جهانی اول و دوم بگویند: چرا این همه انسان کشته شد؟ پرسش اساسی این است که شرور در این عالم اعم از انسانی یا طبیعی چه توجیهی دارند؟
تب فلسفی...برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 176