سکوت شکیبانه
آخرین باری که او را دیدم در چهلمین سالگرد بزرگ مرد تاریخ معاصر دکترعلی شریعتی بود. در بعد از ظهر همایش، ساعت چهار وارد مجلس شد. با آرامشی خاص و استقبال و راهنمایی احسان اش بر یکی از صندلی های ردیف نخست تکیه زد. حدوداً روبه روی سخنران. نوبت دکتر رضا داوری اردکانی بود تا بر روی صندلی سخن قرار گیرد. و چشم در چشم او بگوید: حضور من فقط به خاطر وجود سرکار خانم دکتر پوران شریعت رضوی است. چرا که من نه سخنران هستم و نه آمادگی حرف زدن دارم. یادی کرد از دکتر شریعتی که ما در آموزش و پرورش تهران در یک دفتر کار می کردیم. وقتی از مرکز کارشناسی می خواستند؛ معمولاً شریعتی می رفت ولی بدون هیچ اظهار نظری، به اداره برمی گشت و وقایع اتفاقیه را از اول تا آخر خنده کنان با من در میان می گذاشت. در ضمن تقدیری هم از احسان کرد و گفت: من به احسان توصیه کردم که برای ادامه تحصیل بکوشد. او با همکاری و همراهی مادر ش عازم خارج شد و دکترای فلسفه گرفت تا به او بگویند دکتر احسان شریعتی نه احسان دکتر شریعتی
مطمئنا وقتی که دکتر داوری به خاطرات گذشته ی خود با شریعتی میپرداخت؛ خانم دکتر پوران شریعت رضوی هم خاطرات گذشته ی خود را در ذهن مرور میکرد و می اندیشید که چه روزهای سخت و طاقت فرسایی با آن مرد همیشه ی دوران، سپری کرده است. چه که آرام و قرار نداشت و خود بارها از پوران و فرزندانش عذرخواهی کرده بود که نمی تواند به آنها توجه نماید و لحظاتی را با آنها سپری کند. تمام عشق و ایده اش در قلم و دفتری خلاصه میشد که بسان توتمی می توانست خاطرات و تراوشات ذهنی اش را حک کند و گاه با سخنان آتشین و سحر آمیزش در حسینیه ارشاد پاره ای از آنها را بر زبان میآورد و مخاطب خویش را سیراب سرفرازی و امید می نمود. پس از مرگ نا به هنگام و مشکوک دکتر شریعتی، پوران تنها ماند با انبوهی از یادداشتها و اندوهی از نابسامانی ها. تا در فقدان شریعتی، چهار فرزند خود را به سامان برساند. پس از انقلاب دست بچه های خود را گرفت و عازم فرانسه شد سه دختر و یک پسر به مراتب بالای تحصیلی رساند و سرافرازانه به وطن بازگشت.
در دیداری دیگر وقتی از اثر سترگ دکتر علی رهنما پیرامون دکتر شریعتی به نام "مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد" سخن گفتم؛ تصریح کرد که این اثر بهترین اثری است که در باره ی خاطرات سیاسی دکتر شریعتی نوشته شده است. همچنین گفت که نویسنده بارها به خانه ی ما آمده است و با من و فرزندانم مصاحبه و گفتوگو داشته و کلی یاداشت ها و کتاب ها و بزرگداشت ها را مرور کرده است. این رو میتواند بهترین اثر را خلق کند وقتی در آن جلسه، بحث از کتاب "طرحی از یک زندگی" خودش شد. گفت من این کتاب را در پاسخ به خواست عدهای از دوستان و هم کیشان شریعتی نگاشتم و جلد دوم آن را پس از نقد و بررسی های کتاب اول به نگارش درآمده و در حقیقت پاره ای از ابهامات و اتهامات نسبت به شریعتی را پاسخ دادهام.
این بانوی بزرگوار تدوین و جمع آوری مجموعه آثار شریعتی با همکاری فرزندانش نیز به ثمر رساند. تردیدی نیست که احسان و خواهران مدیون تلاش ها و زحمات او هستند کسی که با زحمات بی وقفه، خود را وقف آنها کرد تا نام و یاد شریعتی و شریعتی ها همچنان جاودانه بماند. اما همه ی اینها در پرتو فدایی و فراموشی خودی بود که در سکوتی شکیبانه، نیم قرن دوران شریعتی و پس ازشریعتی را تحمل کرد و ناآرامیها و ناملایمات بسیاری را به جان خرید و اکنون در کمال آرامش و اطمینان سر بر خاک ابدی نهاده است تا به همه ی آنها که شریعتی را به حرف های گفته و ناگفته متهم کردهاند پروین وار پاسخ دهد که
هرکه باشی و زهرجا برسی آخرین منزل هستی این است
تب فلسفی...
برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 184