سرگذشت فلسفه

ساخت وبلاگ

 سرگذشت فلسفه

       دو روز است که وقت خود را صرف خواندن کتاب "سرگذشت فلسفه" اثر پرفسور براین مگی با ترجمه ی حسن کامشاد نموده ام. این کتاب که مزین به تصاویر فیلسوفان بزرگ ازسقراط یونانی تا هایدگر آلمانی است؛ داستان جذاب 2500 سال فلسفه را در مغرب زمین به نمایش می گذارد. و از مبتدی تا منتهی می تواند از آن بهره ببرد. شاید بتوان ادعا کرد پس از کتاب "دنیای سوفی" یوستین گردر باز هم با ترجمه ی حسن کامشاد هر فلسفه دوستی باید این کتاب را بخواند. البته  گردر نروژی با بیان رمانتیک فلسفی، دل دوستداران فلسفه غرب را ربوده است.

          در همین ایام نیم نگاهی هم به کتاب "تاریخ فلسفه غرب" اثر برتراند راسل با ترجمه ی خوشخوان نجف دریابندری در دو جلد انداختم. تصورم بر این است که این سومین کتابی است که برای شناخت فرایند تحولات فلسفه مغرب زمین باید خوانده شود و اگر می خواهید این پکیج تاریخی شکل نهایی به خود بگیرد و آخرین پازل سرگذشت فلسفه ی غرب هم تکمیل شود. ضرورت دارد کتاب 9 جلدی تاریخ فلسفه فردریک کاپلستون نیز از سر بگذرانید.

       لازم به ذکر است که جامعه ی امروز اروپایی  با یک کتاب پیچیده ی دیگری به نام "تاریخ فلسفه ی راتلج" روبروست که در 45 جلد با ویراستاران مختلفی منتشر و تاکنون پنج جلد آن به همت مترجمان به فارسی برگردانده شده است.  

       حال از باب نمونه پاره ای از نظریه پردازی های آرتور شوپنهاور که اخیرا کتاب "در باره ی حکمت زندگی" او را خوانده ام با بیان براین مگی در کتاب سرگذشت فلسفه مرور می کنم.

- شوپنهاور به نقش خواست به عنوان نیروی غیرعقلی در سرشت بشر تأکید می ورزید و به این بحث پرداخت که هنر نوعی شناخت است که مطیع خواست نیست. وی هنر را یگانه راه گریز از جهان فاقد عقل شمرد(ص 138)

- انگیزه همان علت است منتها علتی که در درون تجربه می شود. هستی پدیده(فنومن) متفاوت از هستی ذات معقول(نومن) نیست بلکه همان هستی است که به نحوی دیگر شناخته می شود.(ص 140)

- به عقیده شوپنهاور این شفقت است نه عقلانیت که کانت به اشتباه گفت که شالوده ی اصول اخلاقی است. شفقت مایه و پایه روابط میان اشخاص نیز است.(ص 141)

- شوپنهاور علاوه بر پیشگامی اش در پیوند دادن اندیشه ی شرق و غرب، نخستین فیلسوف بزرگ غربی است که علنا و بی پرده منکر وجود خدا شد. هابز و هیوم هم چه بسا در واقع منکر خدا بودند. اما آنها در زمانی می زیستند که انکار وجود خدا در نوشته ای چاپی جرم جنایی بود.(ص 143)

- از دیدگاه شوپنهاور برای رهایی موقت از بند سیاهچال تاریک این جهان یک راه وجود دارد و آن راه هنر است. در تابلو نقاشی، پیکره، شعر، نمایش و از همه بیشتر در موسیقی، عذاب بی وقفه خواست و تمنا که سرتاسر زندگی دامن ما را چسبیده، فرو می نشیند.(ص 144) 

+ نوشته شده توسط عباس فضلی در جمعه سوم شهریور ۱۳۹۶ و ساعت 17:17 |
تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : سرگذشت,فلسفه, نویسنده : tabefalsafia بازدید : 205 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 7:51