آفتاب و سایه

ساخت وبلاگ

آفتاب و سایه

نقدی بر پدیده ی چندهمسری

مقدمه

اولین بار که به طور جِدّ با پدیده ای چون تعدّد زوجات مواجه شدم سال 1389 بود. در قم به اتفاق دوستم به منزل آیت الله سیدمحمود موسوی دهسرخی رفتیم. بعد از این که فهمید دانشگاهی هستم با سه مورد از آثارش آشنایم کرد. اولی کشکولی بود که تهیه کرده بود مرا به خواندن ص 91 کشکول فرا خواند. در باره ی مردم زمانه بود. گفتم مطلبی که از قول شیطان نقل کرده اید منبع ندارد. گفت: این بخش تخیّلی است. در مقام مقایسه کتابش را خیلی نپسندیدم. چون پیش از این با دو کشکول شیخ بهایی و طبسی آشنایی داشتم.

اثر دومش به نام «مِفتاح الکُتب الاَربعه» را به تفصیل معرفی کرد. گفتم: امروزه به برکت ابزار و امکانات الکترونیکی این کار یعنی دریافت و جستجوی آیه و حدیث از قرآن و کُتب اربعه، صِحاح سته و بحارالانوار و دیگر دائرة المعارف ها سهل الوصول شده است. به توضیح کارکرد متفاوت خود پرداخت و گفت: در مدت 24 سال در نجف، شبانه روز به تهیه و تدارک این کتاب در 38 جلد همت گماشته ام و ترتیب حروف الفبایی احادیث و جایگاه فقهی آنها را پردازش کرده ام. با راهنمایی مفصلّی که کرد به تفاوت اثرش نسبت به کارهای الکترونیکی، اذعان و اعتراف کردم. تصدیق من او را به بازگویی مرارت هایش در جهت تهیه ی اثر تشویق کرد. از این که نسبت به کتابش کم توجهی شده است، گلایه مند بود. از سختی های تحصیلی و مشکلات معیشتی طلّاب در نجف نکته ها سفت.

سومین کار علمی اش پیرامون مسائل زنان کتابی به نام «حلّال مشکلات بین زن و مرد یا گره گشای خانواده» بود. در این باره گفت: کتاب اجازه ی چاپ نیافته است و به صورت کپی برداری است. نسخه ای از آن هم به من بخشید. در این کتاب به سیاق «مِفتاح الکُتب الاربعه» با ترتیب حروف الفبایی به ذکر احادیث نبوی و علوی و صادقی پرداخته است. ظاهرا پاره ای از احادیث خاص با توجه به نگاه بسته و سنتی که به زن داشته است، گردآوری کرده بود. با بررسی اجمالی کتاب گفتم: زنان امروزی این نگاه را برنمی تابند. این نگاه دیروزی است که زنان از صحنه ی سیاسی و اجتماعی به دور بودند. زن امروزی نه این نگاه، بلکه حتی خواندن این نوع احادیث هم از مخیّله اش نمی گذرد. به دین و فرامین دینی بدبین است. با خود گفتم: خوب شد کتاب اجازه ی چاپ نیافته است و الا با واکنش جامعه ی زنان ایران مواجه می شد. چون زن امروز به اموری که در جامعه جاری و ساری است، معترض است و با تشکیل کمیته ها و کمپین ها در پی باوراندن مردان به حقوق از دست رفته اش است و با حرکت های فمینیستی، خواستار بازنگری در قوانین ثابت و متغیر حقوقی است. و به خود حق می دهد که اعتراض کند. هر چند به ظاهر برخی خواسته ها و رفتارهای اش، خارج از مرزهای اجتماعی و چارچوب ایمانی است.

وقتی کتاب او را با کتاب «فاطمه فاطمه است» دکترعلی شریعتی مقایسه می کنم به نتایج متفاوتی می رسم. در آن کتاب، شریعتی ضمن این که شخصیت زن را از قالب سنتی خارج نموده اما همه ی پدیده ها و پیامدهای مدرنیته را هم نپذیرفته است و شخصیتی فاطمه گونه را برای زنان امروزی معرفی می کند. در مقابل کتاب هایی از این دست، زن را به تسلیمِ محضِ مرد و اطاعتِ بی چون و چرا از قوانین و از نوع جنس دوم فرا می خوانند.

در همین حیص و بیص خانمی از کنارِ درِ اتاقی که ما نشسته بودیم عبور کرد. آیت الله یکباره گفت: من چهار زن دارم که سه تای آن تسلیم هستند ولی این فلان فلان شده خیلی تابع من نیست. با این که ما فقط یک چادر سیاه متحرک را دیدیم اما از گفته ی سید شدیدا ناراحت شدم. پس از سکوتی با خشم درونی با خود زمزمه کردم که چه قدر مردان بوالهوس و خودخواه اند. چهار زن در اختیار دارد، نشوز یکی را برنمی تابد. تازه خود را گره گشای مشکلات خانواده ها هم می داند!!!

دومین بار که این موضوع در ذهنم کلید خورد، اسفندماه سال 1394 موقع تماشای تئاتر «رنجترانه های سیما» به کارگردانی علیرضا داوری در بندرعباس بود که بر اساس افسانه ی مده آی اوریپید به نمایش درآمد. با مراجعه به اصل نمایش نامه ی کلاسیک یونانی و نوشتن مقاله ای با عنوان «رنجِ جاودانه ی زنان» دریافتم که زنان با حسادتی که به همجنس خود دارند از پذیرش هوو اجتناب می ورزند. برای توجیه معقول و مطلوب این عنصر به سراغ کتاب «افسانه ی زنبوران» اثر برنارد ماندویل رفتم. در این کتاب سیئات فردی را حسنات جمعی می داند.

نگاه و نقد من به پدیده ی چندهمسری، حاصل تلاقی دو افسانه یعنی «افسانه ی مده آ» و «افسانه ی زنبوران» است که یک کتاب متعلق به جهان گذشته و اساطیر یونانی و دیگری مربوط به دنیای مدرن است. هر دو کشفی در عالم انسانی و علوم بشری است. اولی از شرارت ها و خشونت های زنانه سخن می راند و دومی به توجیه این شرارت ها و ناملایمات در زیست جهان آدمی می پردازد. ترکیب و تلفیق این دو افسانه، مجالی برای پژوهش پیرامون ظهور پدیده ی چند همسری در ادیان آسمانی خصوصا اسلام شد. در روند پژوهش به این نتیجه رسیدم که چندهمسری مانند پدیده ی بردگی امری تحمیلی در دوران اسلامی است. وقتی به اوج این امر رسیدم که متوجه شدم پیش از آن، جناب فضل الرحمان اندیشمند معاصر پاکستانی در کتاب «مضامین اصلی قرآن» همین نظر را ارائه داده است. اکنون حاصل تمام آن فرضیات و نتایج را ارائه می دهم. هر چند در این پژوهش با توجه به تبیین اسطوره ها یک گفتمان فرادینی شکل گرفته است.

افسانه مده آ

مده آ در اساطیر یونان، دختر ساحره، شاه کولخیس هنگامی که جیسون به کولخیس رسید، مده آ عاشق او شد و پس از آن که در بافتن پشم زرین به او کمک کرد، به اتفاق گریختند. بعدها که جیسون با کرنوزا، دختر شاه کورَنت وصلت کرد. مده آ همسر او را با جامه ای زهرآلود که به او پیشکش کرده بود، از پا در آورد و بعد دو پسر خود از جیسون را کشت.(دانشنامه دانش گستر ج 15 ص 308)

به مده آ خیانت شده است. شوهرش، جیسون، او را در پی زنی جوان ترک کرده است. جیسون پیمان وفاداری و عشق خویش با مده آ را شکسته و حتی از این که دو پسرش را رها کند اِبایی ندارد. اما مده آ زنی نیست که چنین اهانتی را تاب آورد و دست به کاری نزند. او با هوش و اراده ی سرشار خود نیروهای سهمگین درونش را به تمامی به کار می گیرد تا عظیم ترین و هولناک ترین نقشه ی انتقام را عملی سازد.(مده آ، اوریپید، غلامرضا شهبازی ص 77)

در حقیقت اسطوره ها واقعیت هایی هستند که به صورت افسانه جلوه گر شده اند. جوزف کمبل در کتاب «قدرت اسطوره» به جنبه های حقیقی و واقعی اسطوره اشاره کرده است که به صورت ناخواسته در تمام دوران حضور داشته است و افکار عمومی را مدیریت می کند. در دوران جدید از سال 1970 با تحقیقات باستان شناسی و کاوش های آن، متون دینی هم دو نوع خوانش دارند. ارتدوکسی و مقدس، تاریخی و نقادانه. چنان که اسطوره ها هم دارای هسته ی مرکزی هستند که گاه کشف می شوند مانند تروا در ایلیاد هومر. بنابراین اسطوره قصه ی محض نیست واقعیتی بوده که آن قدر شاخ و برگ و معجزات و جزئیات دور و برش را پوشانده که هسته ی قضیه گم شده است. یعنی اسطوره زنده است و کارکرد خودش را دارد حرکت می کند و متحول می شود و تغییر می کند.

مده آ افسانه نیست بیان ویژگی ذاتی موجودی است که برای جلوگیری از متلاشی شدن روح و روان خود به هر تلاشی دست می زند. از خشونت و حسادتی بهره می گیرد تا خود را در تاریخ ماندگار کند. او از هر چه روحیه اش را آزار می دهد گریزان است. چنان که جیسون می گوید: تمامی زنان آن گاه که شوی شان زناشویی دوباره می کند آزرده می شوند(مده آ ص 43) اگر زن نبود معلوم نبود مرد به چه جنایت ها و خیانت هایی دست می زد. چنان که اگر مرگ نبود وحشی ترین و افسار گسیخته ترین موجود روی زمین انسان بود. خداوند مرگ را آفرید تا آدمیان را مهار کند. و زن را خلق کرد تا از نامردی های مردان بکاهد.

در نگاه نخست هر دو گزاره بعید به نظر می آید ولی برای تأیید آنها از دو آیه کمک می گیرم. قرآن از خلق مرگ سخن رانده و می گوید: الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ (ملک/2) یعنی آفرینش مرگ برای راهیابی انسان به کار نیک است تا به دلالت التزامی از کارهای زشت پرهیز نماید. انسان با این که یقین دارد می میرد، این همه جنایت می کند. حال اگر مرگ را از زندگی اش حذف کنند، درنده ترین موجود هستی می شود. تردید نکنید که جنایتکاران تاریخ به فراموشی مرگ دچار بوده و هستند. چرا که حتی لحظه ای به مرگ اندیشیدن، آدمی را رام و آرام می کند.

اما شاهد قرآنی برای گزاره ی دوم آیه ی فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى (طه/120) است که برخلاف آنچه در افکار و افواه عمومی شهره است، وسوسه از مرد آغاز شد نه از زن. مردان برای ماندن و خلود تلاش بیشتری می کنند اما طنز تلخ تاریخ گواه می دهد که زنان بیشتر عمر می کنند. از طرفی جنایت های تاریخ توسط مردان صورت گرفته است ولی زنان باید تقاص آن را پس بدهند.

با مطالعه ی «افسانه ی مده آ» دریافتم که حسادت لازمه ی زن بودن است. همانجا که مده آ خطاب به همسرش می گوید: بدان که زنان سه دسته هستند: گروه اول احمقند و گروه دوم حسود و گروه سوم مغرورند. اما مردان یک گروه بیشتر نیستند و آن این که نامردند.(ر.ک مده آ ص 16)

لازمه ی زندگی زناشویی فعّال بودن حس حسادت است چنان که بقاء و دوام خانواده هم در گرو وجود همین خصلت است. زن برای حفظ هستی اش ناچار از بروز این خصوصیت درونی است. تا نظام خانودگی اش از هم نگسلد و به ویرانه ای بدل نشود. این که می گویند دعوای زن و شوهر نمک زندگی است شاید اشاره به همین خصلت باشد چون زندگی بدون این نزاع ها به چالش جدی کشیده و آب حیات به سراب و مرداب تبدیل می شود.

از میان معاصران برتراند راسل در کتاب «چرا مسیحی نیستم» فصل یازدهم با عنوان اخلاق جنسی ما، ضمن برشمردن سه عامل تک همسری، حسادت مرد را پایه ی فلسفی آن دانسته است. در بحث ازدواج مالکیت هم مطرح است. مرد زن را ملک خود می داند و یا به عکس آن زن مرد را از آنِ خود می داند. شاید در عدم پذیرش چندشوهری هم بحث مالکیت از سوی شوهر مانع از بروز این پدیده شده است. این مسأله را می توان در برخورد داستایفسکی با همسر دومش دریافت کرد. به این که حسادت عیبی است که بیشتر آدمی را جذب می کند تا دفع. پشیمانی فیودور از این گونه حرکاتش که همیشه بلافاصله به سراغش می آمد، سبب می شد که این فوران های خشم به جای آن که موجب جدایی آن دو شود، روابط شان را تحکیم کند.(داستایفسکی، جدال شک و ایمان ص 183) در هر صورت راسل می نویسد:

بزرگترین اثری که موجب تک همسری می گردد عدم تحرک ناحیه ای است که دارای ساکنین محدودی است. بزرگترین زمینه ی مساعد بعدی به داشتن یک همسر، موهوم پرستی است. زیرا هستند کسانی که ذاتا باور می کنند که داشتن بیش از یک همسر گناهی است که به عقوبت دائمی دچار خواهند شد و لذا تا حدی از آن اجتناب می نمایند. سومین عامل پرهیزکاری عقیده ی عمومی است.(چرا مسیحی نیستم ص 153)

بعد ادامه می دهد: در اجتماعی که مردی به خاطر عدم وفای زنش مورد سرزنش و استهزاء قرار می گیرد، او نسبت به این زن حسادت می ورزد. هر چند او دیگر رابطه ای و نظری با وی نداشته باشد. بنابراین حسادت پیوسته با حس تملک توأم بوده و هر گاه چنین حسی وجود نداشته باشد، حسادت وجود نخواهد داشت. چنانچه وفابخشی از آنچه که قرار داد شده و انتظار انجام آن می رود نباشد، حسادت تقلیل بسیار می یابد.(همان ص 154)

اگر حسادت زنان نبود مردان با خصلت نامردی خود موجبات از هم پاشیدگی خانواده را فراهم می کردند و دیری نمی پایید که زندگی ها متلاشی شده بود. هر چه حس حسادت قوی تر باشد، نظام خانواده مستحکم تر می شود. زنانی که این حس در درونشان تضعیف شده راحت تر به خواسته های مردان تن می دهند. آموزه های دینی پیش از آن که زنان را کنترل نماید، در صدد حفظ و کنترل نامردی ها و نامرادی های مردان است. اگر زنان را لشکر شیطان دانسته اند مردان در وسوسه و پیروی از شیطان تقدّم دارند. و اگر زنان شیطنت می کنند و موجبات فروپاشی نظام خانواده را فراهم می نمایند، مردان نیز در همراهی این شیاطین بسیار فعّالند. مردان برای رسیدن به خواسته های ناسفته ی خود همواره به شیطنت زنان متوسل می شوند. یعنی زنان هم علت و هم دلیل آرزوهای مردانند.

یک زنِ دیگر، همیشه و در هر حال یک زنِ بیگانه است. بیگانه ای که خطر را در ذات خود نهان دارد. حال می خواهد در خانه باشد در خیمه ای کنج حیاط، در خانه ای آن سوی شهر یا هر جای دیگر. زن، زن است و حضور غیر را برنمی تابد و این جدای آن است که پیر باشد یا جوان. عاشق شوی اش باشد یا نباشد. قوی باشد یا حسّاس. زن، زن دیگری را برنمی تابد. انگار بخواهی آفتاب و سایه با هم کنار بیایند. یک جا جمع شوند آشتی کنند نه! نمی شود!(گاه ناچیزی مرگ، غلوان ص 91)

البته غرور و حماقت هم بخشی از زندگی زنان را تشکیل می دهد. اگر زن مغرور نباشد دیگران به او دستبرد می زنند. چنان که اگر زن در پرورش و تربیت کودک تنها می خواست به عنصر عقل اکتفا کند و عاطفه اش را فرو نهد حتی یک شب هم تحمل بیداری و بی خوابی را نداشت. این که بشر امروز کمتر فرزندپروری می کند چون نگاهش عقلانی شده است. گاه ندانستن و نتوانستن برای آدمی فضیلت است. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) آمده است اکثر اهل بهشت را ابلهان تشکیل می دهند یعنی از کارهای زشت و ناسفته به خاطر ندانستن پرهیز می کنند.(ر.ک به مقاله ی «ابلهان در بهشت» در سایت فرهنگی نیلوفر و وبلاگ تب فلسفی) امروزه این که داعش مورد نفرت ماست چون آنها در کشتن دیگران توانا و در ساختن بمب شیمیایی دانا هستند.(ر.ک به مقاله مهندسان تروریست در ماهنامه مهرنامه ش 46 ص90-82)

افسانه ی زنبوران

برنارد ماندویل در کتاب «افسانه ی زنبوران» جامعه ای را بر قیاس کندوی زنبوران به تصویر کشیده که در آن دو گونه انسان زندگی می کنند. یک گروه زحمتکش و حق شناس و دسته ی دوم، اشراف و تنبل و دغل باز. روزی گروه دوم دغل باز و بیکار تصمیم گرفتند همچون گروه اول انسان های شرافتمند و زحمتکش شوند و از همان روز، روزگار جامعه سیاه شد... ماندویل نتیجه می گیرد پس سیئات فردی حسنات جمعی اند.(آیین در آیینه ص 57)

یعنی اگر خصلتی در حوزه ی فردی مذموم تلقی می شود اما کاربرد جمعی آن مفید فایده است. مثال بارز ماندویل دو ویژگی حرص و خساست است که به حسب فردی بد شمرده می شوند ولی اسباب پیشرفت جامعه را فراهم می نمایند. حال در موضوع مورد بحث هر چند حسادت خصلت بدی برای زنان محسوب می شود ولی همین عنصر مانع بوالهوسی مردان می گردد. زنان با بروز این خصوصیت از فروپاشی نظام خانوادگی خود جلوگیری می کنند. با این که اصرار دارم حسادت به مثابه ی یک صفت زنانه در جهت استحکام خانواده تلقی شود اما همین حسادت گاه چهره ی زشت و منفی خود را نمایان می سازد. مثلا کشمکش بین مادر و عروس نمونه ی بارز زشتی حسادت است. هر گونه توجهی از سوی همسر یا فرزند می تواند محرّکی برای بروز این صفت باشد. حسادت همواره خوب عمل نمی کند بلکه تخریب هم می کند و روابط و مناسبات خانوادگی را دچار اختلال می کند. یعنی همان امری که موجب نظم بخشی و مانع فروپاشی بود، خود عاملی برای تخریب می شود. بنابراین حسادت چون چاقوی دو دم و امری پارادوکسیکال است هم مفید و هم مضر است.

یادآور می شوم که اسطوره ها به زبان ذاتی آدمی حرف می زنند و اولین و بارزترین دلمشغولی انسان ها را تکرار می کنند. قالب های امروزی و مدرن هم به نوعی بازگویی دغدغه های بشری را دارند گویا نقش اسطوره ها سینه به سینه منتقل شده و در صفحات کتب جا خوش کرده است. مثلا قصه ی حسادت زنان و یا وجود گونه ای کینه و خشونت زنانه از فرهنگ یونانی به دوره های بعدی نفوذ کرده است. اگر فلسفه ی یونان را آغازگر اندیشگی بشر بدانیم تحلیل این رفتارها در شکل اسطوره حکایتگر ذاتیات آدمی است. این که علامه ی طباطبایی در کتاب «تعدد زوجات» سرّ مخالفت و مقاومت زنان در قبال هوو را حسادت می داند بعید نیست همان تفکر یونانی را بازگو می کند. اگر حس حسادت را سیئه ی فردی بدانیم با گسترش آن تبدیل به یک امر مثبت می شود یعنی به قول ماندویل سیئات فردی حسنات جمعی هستند. چنان که گفته شد وجود این حس سبب نگهداری و استحکام خانواده می شود. مسلما با وجود رخنه و فتنه در سیستم خانوادگی چه از سوی مرد و چه از طرف زن، دودش به چشم کودکانی می رود که زاییده ی آن دو هستند. چرا که خانواده های از هم پاشیده، آینده ی خوبی متوجه فرزندانشان نیست. تازه با وجود استحکام ظاهری خانواده ها در دوران مدرن ما شاهد زیستی متفاوت میان والدین و فرزندان هستیم. تا چه رسد به زمانی که یکی از پایه های خانواده سست شود. از طرفی پدیده ی طلاق پنهان و بدتر از آن طلاق آشکار خود موجب فروپاشی نظام خانوادگی است. بنابراین مجموعه ی عواملی که موجبات این فروپاشی را فراهم می کنند نباید از نظر دور داشت.

چندهمسری پدیده ای تحمیلی

البته من به این نگاه اکتفا نمی کنم. برآیند این دو افسانه، واقعیت دیگری هم تداعی می کند و آن این که پدیده ی چند همسری مانند نظام بردگی یک امر تحمیلی بر دین اسلام بوده است. یعنی اسلام در زمانی متولد شد که شیوه ی چند همسری امری قابل پذیرش در میان اعراب و حتی ایران و روم بود.(تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون ص 509)

شیوخ سنتی کیایی در اندونزی معتقدند تعدّد زوجات حکمی اسلامی نیست بلکه سنتی غیراسلامی مربوط به دوره ی پیش از اسلام است که اسلام برای حلّ مشکل ایتام و تحقق عدالت در تعامل با یتیمان از آن استفاده کرده است. این سخنی است که به سختی می توانید از رجال دین عالم عربی بشنوید.(نوسازی، تحریم و تأویل ص 72)

حاکمان دو امپراطور و رؤسای قبائل عرب به خود حق می دادند که چند زن اختیار کنند و کسی به آنان اعتراض نکند. اما دین اسلام در صدد تحدید و تعلیق آن برآمد. چنان که در سوره ی نساء می گوید: وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا (نساء/3) مفهومش این است که اگر امکان عدالت در میان زنان وجود ندارد به یک همسر اکتفا کنید.(المیزان ج7 ص 284) شرط عدالت در باره ی زنان به قدری مهم است که عموما ازدواج در یک زن حصر می شود.(تفسیر بیان ج 2 ص 290) این مطلب در همین سوره آمده است. وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا(نساء/129) و این که برخی مفسران عدالت در آیه ی دوم حقیقی و اولی را تقریبی دانسته اند، وجهی ندارد. شهید مطهری می گوید: نص قرآن کریم است که اگر بیم دارید که نتوانید میان زنان خود به عدالت رفتار کنید یک زن بیشتر نگیرید. با این حال آیا شما در عمر خود از یک نفر شنیده اید که بگوید: می خواهم زن دوم بگیرم اما بیم دارم که رعایت عدالت و مساوات میان آنها نکنم. بگیرم یا نگیرم؟ من که نشنیده ام حتما شما هم نشنیده اید. سهل است مردم ما با علم و تصمیم این که به عدالت رفتار نکنند زنان متعدد می گیرند و این کار را به نام اسلام و زیر پوشش اسلامی انجام می دهند. اینها هستند که با عمل ناهنجار خود اسلام را بدنام می کنند.(نظام حقوق زن در اسلام ص 352)

بنابراین شرط عدالت در آیه ی مذکور تبلیغ تک همسری است. از این رو حسادت زنان برای حفظ و بقاء خانواده امری ضروری است و استحکام نظام خانواده به همکاری و همیاری زن و شوهر و پاسداشت فرزندان برای آینده ای درخشان نیاز فراوان دارد.

حال پرسش اساسی این است که تعدد زوجات را چگونه می توان تفسیر کرد. تصور می کنم آنچه در این باره تاکنون از سوی مفسران و فقیهان گفته شده است خیلی قابل توجیه نیست. چون در طول تاریخ زنان نتوانسته اند با این مسأله کنار بیایند و مقاومت تاریخی را نمی توان با رویکردهای ملی و مذهبی توجیه کرد. از این رو باید نتیجه گرفت که پدیده ی تعدّد زوجات مانند نظام بردگی امری تحمیلی است. یعنی در جوامع مردسالار حاکمان و پادشاهان چندزنی را برای خود تجویز کرده اند به گونه ای که زنان هم قدرت دفاع از خود نداشته اند و ناچار از پذیرش این وضعیت شده اند. اما امروزه جامعه به درکی از واقعیات رسیده است تا این امر تحمیلی را نپذیرد و به مبارزه با آن همت گمارد.

نکته ی قابل ذکر این که نظام بردگی و پدیده ی تعدّد زوجات نه فقط در میان اعراب قبل از اسلام بلکه در میان پادشاهان ایران و روم هم متداول بوده است. وجه اشتراک تمام این حکومت ها استبدادزدگی است که به قول ژاک تورگو ناگزیر به بردگی، چندهمسری و ترس می انجامد.(دانش خطرناک ص 167) بنابراین اگر امور را در بستر اجتماعی و تاریخی آن جست و جو کنیم پذیرش و توجیه وضعیت گذشته قابل درک و تحمل است اما با توجه به توسعه ی فرهنگ اجتماعی، جوامع امروز این درک و تحمل را بر نمی تابند.

با این تحلیل، تفسیر معاصران مصری در توجیه تعلیق حکم چندهمسری مطروحه در آیه ی 3 سوره ی نساء خصوصا با توجه به خوف از عدالت برای جواز تک همسری پذیرفتنی است. بنابراین تعدّد زوجات چون نظام بردگی امری تحمیلی در جهان اسلام محسوب می شود که به مرور زمان با مقاومت زنان و عدم پذیرش همسر دوم با وجود نوعی بی عدالتی کم رنگ شده است.

پس از نوشتن این بخش از مقاله به کتاب «مضامین اصلی قرآن» اثر فضل الرحمان روشنفکر دینی معاصر پاکستانی دست یافتم. او هم معتقد به تحمیلی بودن تعدد زوجات است. وی می نویسد:

ظاهرا بین مجاز بودن چندهمسری تا چهار همسر ضرورت برقراری عدالت بین آنها و اعلام صریح این که چنین عدالتی ذاتا غیرممکن است، تضاد و تناقض وجود دارد. تفسیر سنتی این است که بخش مجوز برای چند همسری مربوط به قانون فقهی می شود اما لزوم رفتار عادلانه با همسران با وجود اهمیتی که دارد به وجدان شوهر آنها واگذار می شود.(اگرچه اسلام سنتی به زنان حق داده است در صورت بی عدالتی یا خشونت شوهران شان از نظر حقوقی درخواست جبران یا طلاق کنند) ضعف این دیدگاه از منظر دین هنجارین آن است که حتی اگر در ذات مسأله تناقض مشهود باشد برخی مسأله ها را باید به وجدان خوب شوهر واگذار کرد. از سوی دیگر، تجددگرایان مسلمان بر ضرورت عدالت و نیز اعلام ناممکن بودن این عدالت تأکید دارند و معتقدند چندهمسری فقط برای مدتی موقت و هدفی خاص مجاز بوده است.

به نظر می رسد حقیقت این است که چندهمسری از نظر فقهی مجاز است. حال آن که محدودیت های مطرح شده آرمانی اخلاقی بوده که انتظار می رفته جامعه به سوی آن حرکت کند. زیرا از بین بردن یکباره چندهمسری امکان نداشته است. در باره ی برده داری نیز وضعیت به همین منوال بوده است. چون از بین بردن یکباره نظام برده داری امکان نداشته و قرآن از نظر حقوقی نهاد برده داری را پذیرفته است اما مسلمانان را به شدت به آزادی بردگان توصیه و تشویق کرده است.(مائده/89، مجادله/3، بلد/13) در واقع از مسلمانان می خواهد بردگان با پرداخت اقساط از پیش تعیین شده خود را بخرند(نور/33) با این حال فقیهان سنتی این مطلب را توصیه نه دستور تلقی می کنند.

به نظر می رسد رویه ی معمول قرآن در وضع قوانین همین گونه باشد. به طور کلی هر دستور حقوقی یا نیمه حقوقی همراه با علت وضع حکم ارائه می شود. برای درک کامل علت وضع حکم ابتدا باید زمینه ی اجتماعی- تاریخی آن آیه را(که مفسران قرآن سبب نزول می نامند) درک کنیم. علت هر حکم اصل و چکیده ی مطلب است و حکمی که وضع می شود تا حدی که آن علت را به درستی تحقق بخشد در واقع تجسّم آن است در غیر این صورت، حکم باید تغییر یابد. زمانی که شرایط به نحوی تغییر کند که حکم دیگر تجسّم آن علت اولیه نباشد حکم باید عوض شود.(مضامین اصلی قرآن صص 83-85)

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 12:15