ادای دِین

ساخت وبلاگ

ادای دِین

درست در حالی که به سالروز نبرد هشت ساله کشورمان نزدیک می شویم، مشغول خواندن کتاب «پسران رویین» اثر سوِتلانا آلکساندرونا اَلکسیویچ با ترجمه ی عبدالمجید احمدی هستم. خانم اَلکسیویچ روزنامه نگار و زندگی نگاره ی بلاروسی در این کتاب از ده سال(1979-1989) جنگ خونین سربازان شوروی در افغانستان پرده برمی دارد. در این جنگ یک میلیون دویست هزار افغانی و 15هزار سرباز روسی کشته شدند.

نویسنده در این کتاب از کشته شدگانی سخن می گوید که در تابوت هایی از جنس روی به شوروی بازمی گشتند و شبانه بدون آن که خانواده هایشان اجازه ی گشودن تابوت هایشان را داشته باشند به خاک سپرده شدند.(ص 110 و184 و 214)

آلکسیویچ گفته های شفاهی و سخنان صریح مادران، فرزندان، پرستاران و پیاده نظام هایی روایت می کند که جگرگوشه هاشان را در جنگی خانمان سوز از دست داده اند و حال آن که بانیان نبرد آن را عملیات صلح نامیدند و حتی جنگ بودنش را هرگز به رسمیت نشناختند. در نهایت کشته شدگان را از باب ادای دِین بین المللی به خاک سپردند.(ص169 و 237)

پیش از این از همین نویسنده و مترجم کتاب «جنگ چهره ی زنانه ندارد» را به مطالعه گرفته و یادداشتی زیر عنوان «زن روایتگر احساس بشر» نگارش نموده بودم. در آنجا این نکته را یادآور شدم که خانم اَلکسیویچ با تلاش تمام به سراغ زنان پیر و سالخورده ی روسی و بلاروسی رفته است تا روایت آنها را از جنگ جهانی دوم به تصویر بکشد. او معتقد است که آدمی بزرگتر از جنگ است و حقیقت انسان در زندگی و مرگ تشریح می شود.

راستش بخواهید وقتی آن کتاب را می خواندم روایت های زنان ایرانی در کتاب هایی چون «دا» و «من هنوز زنده ام» و «شیار شماره ی 143» در نگاهم رنگ باخت. گویا آنها بودند که جنگ را لمس کرده اند و زنان ما فقط به صحنه ی نبرد نزدیک شده بودند.

اما در کتاب حاضر مؤلف روایت پسران رویین تن را از زبان بازماندگان شان نقل می کند. روایت های پنهانی که حاکمان از ارائه و تبلیغ آن گریزان هستند و در راستای برنامه ها و اهداف آنها نیست. رخدادهایی که از گفتمان غالب سیاسی آنها سانسور و یا حذف شده است تا صحنه های زشت و طاقت فرسای جنگ آشکار نشود و پرسش هایی را برنیانگیزاند.(ص 115) به این که چرا به افغانستان اعزام شده اند؟ در این ده سال به چه اهدافی دست یافته اند؟ چه عواملی سبب این درگیری های خونین شد؟ سربازان روسی دقیقا از چه چیزی دفاع می کردند؟ و اصلا چرا ارتش کشوری چون شوروی به افغانستان تجاوز کند؟ و ده ها پرسش بی پاسخ که به ذهن آدمی تداعی می کند.

اما آنچه در ذهن و زبان سربازان وارد کرده بودند این بود که این جنگ یک جنگ عادلانه است. ما به ملت افغان کمک می کنیم تا بر فئودالیسم پیروز بشوند و یک جامعه ی سوسیالیستی با آینده ای روشن بسازند.(ص 62)

چه مادرانی که چشم انتظار فرزندان خود عمری را سپری کردند و چه پدرانی که مردند و روی زیبای جوانان خود را ندیدند و چه فرزندانی که فقط تصویری از پدر خود را در طاقچه ی اتاق نظاره گر شدند!!

تصور می کنم که تمام کسانی که صحنه های مختلف جنگ را دیده اند باید این دو کتاب را بخوانند و وجوه اشتراک خاطرات خود را نگارش کنند.

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 6:49 توسط عباس فضلی  | 

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 49 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 16:10