سوگنامه

ساخت وبلاگ

نگاهی منصفانه

بی انصافی و بوقلمون صفتی، دو صفتی است که مرتضی مطهری به ملاحسین واعظ کاشفی صاحب کتاب «روضة الشهدا» نثار کرده است.(حماسه حسینی ص 95) پس از او داود فیرحی و دیگران هم در ارائه ی این دو نسبت کم نگذاشتند. در این میان، رسول جعفریان این کتاب را به عنوان یک اثر ادبی و رمان تاریخی پذیرفته است.(تأملی در نهضت عاشورا ص 352) و رحمانی از منظر جامعه شناسی تاریخی به کتاب نگریسته و معتقد است گسترش سیطره ی تشیع صفوی به مناسک جمعی خاصی نیازمند بود تا بتواند وجدان جمعی شیعه ی ایرانی را به زبان و فرهنگ ایرانی بازتولید کند تا هم هویت ایرانی را نشان دهد و هم هویتی مذهبی را. مرکزیت این حرکت با گفتمان کربلا بود. در محدوده ی زبان فارسی اثری که این گفتمان را بیان کند و محمل بسط آن باشد، روضة الشهدا است.(به نقل از مقدمه روضة الشهدا به تصحیح حسن ذوالفقاری و... ص 37)

انصافا اگر از چند روایت افسانه ای و اسامی جعلی بگذریم؛ کتاب «روضةالشهدا» از نمونه های فاخر و فخیم نثر ادبی و تاریخیِ فرهنگِ فارسی است. ابوالحسن شعرانی در مقدمه ی این کتاب پس از بیان نقل های ضعیف می نویسد: از نقل ضعیف در روضةالشهدا عجب نباید داشت چون در ادای مقصود واعظ قوی است اگرچه برای مقصود مؤرخ کافی نیست. ملاحسین کاشفی نه فقط در این باره سرآمد بوده بلکه دیگر آثار او هم بسیار مفید و قابل استفاده است. به قول دکترسروش بهترین گزیده ی مثنوی مولوی به نام «لب لباب مثنوی» از آن اوست. دکتر ذوالفقاری کتاب «فتوت نامه سلطانی» او را بزرگترین و مفیدترین متن در باره ی فتوت در زبان های فارسی، عربی و ترکی می داند.(مقدمه روضةالشهدا ص 24) همچنین کتاب تفسیر «مواهب علیّه» وی را جزء بهترین تفسیرهای باقیمانده از قرن نهم هجری به حساب می آورد. آته بعد از ترجمه ی تفسیر طبری، آن را دومین تفسیر قابل ذکر در فارسی می داند که از نظر شیوه ی بیان و پرمغز بودن قابل اعتناست.(تاریخ ادبیات فارسی ص 217) از این نقل قول ها می توان نتیجه گرفت که قلم ملاحسین کاشفی در هر زمینه ای که چرخیده است بهترین ها را ارائه کرده است.

از این تحسین و تمجیدهای کلی که بگذریم. محتوای کتاب «روضة الشهدا» هم بی نظیر است. وی به سبک سعدی در گلستان، پس از ذکر یک یا دو پاراگراف، با توجه به حافظه ی قوی ای که داشته، به مناسبتِ موضوع، اشعاری از شعرای بزرگ را ذکر می کند و گاه سروده هایی از خود به نگارش در می آورد. از طرفی در ترجمه آیات و روایات و اشعار به فارسی با نثری ادبی و دقت کافی روبه رو هستیم. و می توان مؤلف را از این جهت مورد ارزیابی قرار داد.

به عنوان نمونه در مقدمه ی کتاب با اشاره به آیه ی 155 بقره آمده است. آزمایش الهی به چند نوع در آیه واقع شده بشی من الخوف... به چیزی از ترس که آن خوف الهی باشد یا بیم دشمنان و الجوع... و به کرسنگی که ان قحط است یا تنگی یا روزه داشتن و انقص من الاموال... و نقصان بعضی از مال ها به تاراج حادثات یا اخراج زکات و صدقات و الانفس... به نقصان در نفس ها که آن بیماری باشد و ضعف و عجز یا احتیاج و بینوایی و الثمرات البقره 155؛ و به نقصان میوه ها و تلف شدن محصولات به آفات ارضی و سماوی یا مرگ فرزندان که میوه ی باغ دل اند و روشنی چراغ بصر و ثمره ی نهال پدر و مادر و بشر الصابرین... و بشارت ده صبرکنندگان را که در این بلیات طریقه ی شکیبایی پیش آرند و مرسوم جزع و فزع و شکایت فرو گذارند.

جام محنت خورند و دم نزنند/ جز به راه وفا قدم نزنند

خوش بسوزند در بلا چون عود/ که از ایشان برون نیاید دود(ص 92)

یا در مورد وصیت کردن فرزند ابراهیم می نگارد: اسماعیل گفت: یاخلیل الله، می دانم که چون به خانه باز روی مادر فراق دیده، هاجر هجران کشیده، چون مرا همراه تو نبیند؛ هر آیینه بجوشد و از غصه بخروشد. به درد دل آغاز زاری کند و از سوز سینه و حرارت جگر نعره زند و درخواست من آن است که با وی درشتی نکنی و سخن سخت نگویی که فراق فرزندان بر مادران به غایت صعب باشد و او را به تلطّف دلداری فرمائی و ابواب تسکین و تسلی روی دل وی بگشایی. سلام من به وی رسانی و بگویی اسماعیل گفت: ای مادر، مرا بحل کن و در فراق من صبور باش که خدای تعالی صابران را دوست می دارد. ای مادر، در هر گل زمین که جوان تازه روی بینی از گل رخسار خون آلوده ی من به دعا یاد کنی و بر هر رهگذر که دلبر خرامنده مشاهده فرمائی از سرو قامت من در جای راستان بر اندیشی. ای مادر، این فرزند مستمند به دیدار تو خو کرده بود و به خدمت و ملازمت تو انس گرفته، از سر خاکم قدم باز مدار و زیارت مرا از خاطر عاطر فرو مگذار.

بر سر خاکم نشین ای شمع و درد من ببین

در فراقت اشک گرم و آه سرد من ببین

جام حسرت خورده و از خشت بالین کرده ام

نازنینا در فراقت خواب و خورد من ببین(ص127)

این کتاب در ده باب تنظیم شده است که فقط یک باب آن در مورد عاشوراست. و ظاهرا همه ی حملات متوجه ی همین فصل است. حال آن که در فصول دیگر با درایت ادبی و روایتی خاص به زندگی پاره ای از انبیاء سلف و سپس پیامبر اسلام و حضرت زهرا و علی مرتضی و امام حسن مجتبی پرداخته است. و دو باب آن هم در مناقب امام حسین و شهادت مسلم بن عقیل است و باب دهم هم به وقایع پس از عاشورا اختصاص دارد. چنان که در باب پنجم پس از ذکر صفات حضرت علی(ع) می گوید: چون مطاوی این اوراق گنجایش تفصیل صفات مرتضوی ندارد و مقصد اصلی از تألیف این کتاب ذکر احوال شهدای اهل بیت است و بر این قدر اختصار افتاد.(ص 320)

همت مصنف، بیشتر مصروف بیان بلاها و سختی هایی است که بر پیامبران و امامان و اولیای الهی رفته است تا بتواند مصائبی که بر امام حسین(ع) وارد شده را بهتر تشریح نماید. در حقیقت این کتاب سوگنامه ای است برای کنار آمدن با رنج هایی که در طول زندگی به انسان می رسد.

بر خلاف آنچه که مشهور است، تصور می کنم واعظان و مدّاحان از عصر صفوی تاکنون فقط به نقل چند داستان از این کتاب اکتفا کرده و بیشتر به نقل شفاهی پرداخته اند و به خواندن متن آن التفات جدّی نداشته اند. چرا که متن کتاب ثقیل است و هر فردی نمی تواند به خواندن آن همت گمارد. بنابراین لازم است بار دیگر به کتاب «روضة الشهدا» توجه نمود و از نسبت های ناروا و غیرمنصفانه پرهیز کرد و این کتاب را با نگاه مثبت و به مثابه ی یک رمان تاریخی و اثر ادبی خواند.

+ نوشته شده در دوشنبه دوم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 12:13 توسط عباس فضلی  | 

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 60 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1402 ساعت: 16:39