نهیلیسم ناقص

ساخت وبلاگ

 

نهیلیسم ناقص

       پیش از این با خود می اندیشیدم که شهرت ادوارد فیتزجرالد در غرب پس از ترجمه ی گزینشی رباعیات خیام، ناشی از این تصور است که غربِ غرق در نهیلیسم و پوچگرایی قرن نوزدهم، به دنبال محمل و متکایی در شرق برای توجیه رویکرد خود بود و آن را در رباعیات خیام یافت. گویا آدمی، وقتی به یک امر اپیدمی و فراگیر دست می‌یازد، آسوده خاطر گشته و آن را مبنایی برای پذیرش ایده ی خود دانسته و تکیه گاهی در جهت آرامش روانی خویش می یابد.  

       در این ایام کرونایی که مشغول مطالعه هستم. کتاب "یک روز بهاری با مولانا در قونیه" اثر پروفسور آن ماری شیمل با ترجمه ی محمد طرف را که مرور می کردم، در مقاله ی "دیوان غربی و شرقی، تاثیر شعر و ادب پارسی بر شرق و غرب " به همین نکته رسیدم. ایشان در ص 54 می نویسد: رباعیات خیام در واقع درک عمومی خوانندگان انگلیسی را تغییر داد. زیرا برای آنان تصویری از آسوده خیالی ارائه می‌داد و رویارویی آن با زندگی به شدت بدبینانه بود و این تصور پیش می‌آمد که نمونه ای از سنت پارسی باشد.... برای توجه بیشتر به شهرت اشعار عمر خیام که توسط  فیتزجرالد ترجمه شد؛ کافی است اشاره شود در متنی که میرزا قلیچ بگ از هملت شکسپیر اقتباس کرده بود، قهرمان داستان وادار می شود که بعضی از رباعی های خیام را از حفظ و به زبان سندی بخواند که البته این رباعیات نه از سرچشمه ی اصلی و پارسی آن، بلکه از ترجمه ی فیتزجرالد انتخاب شده بود (اگرچه میرزا قلیچ بگ خود از پیروان زبان فارسی بود)

      کم کم باور می کنم که نوعی تله پاتی و تداعی معانی در پژوهشگران عرصه ی فرهنگ و فلسفه رخ می نماید. البته نمونه های بسیار زیادی از گذشته تاکنون در این باره قابل جستجو است. چنان که دانته، کمدی الهی خود را بر اساس اندیشه ی ابوالعلای معری در رسالة الغفران، تنظیم و تدوین می‌کند. یا هگل در پدیدارشناسی روح متأثر از دیدگاه مولوی در مثنوی است و یا دکتر سروش به تحلیلی از جنس لوی اشتروس درباره ی معنای زندگی می رسد. همه ی اینها حکایتی از توارد و تداعی معانی است که در تمام فرهنگ ها جاری و ساری است.

       چند سال پیش در نقد نمایشی به نام "رنجترانه های سیما " به تحمیلی بودن پدیده ی چند همسری بسان نظام بردگی در اسلام رأی دادم تا این که اخیراً در کتاب "مضامین اصلی قرآن" نوشته ی فضل الرحمان به همین نکته دست یافتم و از شادی به پرواز در آمدم. او می نویسد: به نظر می‌رسد حقیقت این است که چند همسری از نظر فقهی مجاز است، حال آن که محدودیت های مطرح شده، آرمانی اخلاقی بوده که انتظار می‌رفته جامعه به سوی آن حرکت کند، زیرا از بین بردن یکباره ی چند همسری امکان نداشته است. درباره ی برده‌داری نیز وضعیت به همین منوال بوده است. چون از بین بردن یک باره ی نظام برده‌داری امکان نداشته، قرآن از نظر حقوقی نهاد برده‌داری را پذیرفته اما مسلمانان را به شدت به آزادی بردگان توصیه و تشویق کرده است.(مائده/89؛ مجادله/3؛ بلد/13) و در واقع از مسلمانان می‌خواهد بردگان با پرداخت اقساط از پیش تعیین شده آزادی خود را بخرند.(نور/33) با این حال، فقیهان سنتی مطلب را "توصیه" نه "دستور" تلقی می‌کنند.(ص 84)

      چنان که پیش از این دریافته بودم که فیتزجرالد با ترجمه ی بخشی از رباعیات خیام، به فرهنگ ایرانی اسلامی خیانت نموده و غربیان را به غریو شادی فرا خوانده و به قول خودش به نمونه ای از نهیلیسم شرقی دست یافته است و سرمست از این کشف، خیام ما را پوچگرا پنداشته است. اکنون در می‌یابم که پر بیراه نرفته ام وقتی که این نگاه در اندیشه ی خانم آنماری شیمل هم برجسته شده است. البته این برداشت نهیلیسم ناقص از رباعیات خیام را احمد رامی شاعر معاصر مصری به خوبی دریافته و با استفاده از متن فارسی رباعیات خیام، آن را به عربی ترجمه کرده است.

       با این توضیحات اندک و اجمالی به این نکته دست می‌یابیم که پاره ای اندیشه‌های شرقی به طور ناقص و گاه ناپایدار در غرب حضور یافته است و تلاش شرق پژوهان(مستشرقین) و مترجمان در این عرصه، تاکنون نتوانسته این مشکل را حل نماید و بعید نیست برخی پیش فرض‌های غربی هم که غرب پژوهان(مستغربین) در رویارویی با اندیشه‌های غربی به خورد ما داده اند. به صورت ناقص و نابجا در ذهن ما رسوخ کرده باشد!!

      در پایان به این نکته اشاره کنم که برجسته کردن این ایده به معنای تخریب یا تخفیف کارهای پژوهشی بسیاری که در حوزه ی شناخت شرق و غرب صورت گرفته است، نیست و مبادلات فکری و فلسفی بین این دو، در جهت استحکام اندیشه ها، امری مطلوب و گریزناپذیر است. اما باید توجه داشت که امر ناقص، ذهن آدمی را آزار می‌دهد و نگاه های بادکنکی را می ترکاند.

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 13:52