تب فلسفی

ساخت وبلاگ
بخش سوم:اوقات نمازنماز، دعای روزانه(19)می گویند دعا تلاش پیوسته آدمی برای شناخت خداست. کاملاً خلاف آنچه بیشتر مردم می پندارند؛ دعا برای انسان امری طبیعی است نه کاری غریب و نامانوس و رازگونه. انسان همواره دعا کرده است و همواره دعا خواهد کرد آدمی با ادراک ابتدائی خود آب و آتش، آفتاب و ستارگان، جانوران و گیاهان و تصاویر و اساطیر را نیایش می کرده اما آنچه قطعی و مسلم است این که انسان بدوی نیایش می کرده است. بعدها که عقل آدمی تکامل یافت و توانست خدا را به صورت ایزد یا اله های دارای صفات و احساسات انسانی تصور کند، تصمیم گرفت به هنگام دعا با پیشکش های قربانی، استغاثه هایش را به درگاه او ببرد. یهودیان باستان که نگرش معنوی نیرومندی نداشتند، می پنداشتند خدا به چشم کرم های خاکی به آنها می نگرد. متأسفانه هنوز هم کسانی هستند که به علت فهمی محدود از ذات راستین خدا به درگاه آن چنان خدایی دعا می کنند.آدمیان در همه ی اعصار به طریقی دست به دعا برداشته اند. دست آخر آدمی برخاسته از نگرش بدوی یا عقلی محض به سوی فهم راستین معنوی خدا گام بر می دارد. اکنون شیوه های دعای ما در حال دگرگونی و گسترش و بهبود است. آدمی خصمناک یا شخصیتی دارای دوگانگی خیر و شر نیست. خدا، خدای عشق و محبت است. اصل دگرگونی ناپذیر نیکی محضی که عالم منظّم را احاطه کرده است. نیایش و راز و نیاز با چنین خدایی آسان است.انسانی که هر روز به طور منظّم دعا می کند، می تواند یقین بدارد که کامیاب خواهد شد. زیرا خود را با غنی ترین و کامیاب ترین نیروی کائنات همنوا می کند. عیسی مسیح وعده داده است «و هر آنچه با ایمان به دعا طلب کنید خواهید یافت»(قانون توانگری ص ٢٤٣)بهترین مظهر دعا در فرهنگ اسلامی نماز است که در ساعات معین و به طور مداوم به صور تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 2 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:33

هنر زندگی در چیست؟(3)فوکو و مراقبت از خود- آنچه از تمامی داستان مرگ سقراط برمی آید، بنایی است بنیادی بر مبنای شکلی از گفتمان که در ماهیت به ویژه غیرسیاسی اش در وحله ی نخست انباشته از مراقب است که پروای مراقبت دارد. پروای مراقبت از خود.(میشل فوکو)/255- آنان که به درستی به فلسفه می پردازند، در حقیقت خود را برای مرگ آماده می کنند. این گفته ی سقراط توضیح می دهد که چگونه جسم، روح را از شناخت حقیقی و فضیلت محروم می کند.(فایدون) برای فلسفی اندیشیدن، یعنی فلسفی زیستن، آدمی باید تا میزان ممکن از بدنش فاصله بگیرد و فقط به توانایی های روح اتکاء کند. چون مرگ، جدایی نهایی روح از جسم است. زیستن فلسفی آمادگی برای مرگ است./261- فلسفه به تعبیر فوکو، آن قدر هم با تلاش برای ارائه ی بعضی دکترینِ کلّی در باره ی جهان و شناخت ما از آن آغاز نشد، بلکه هدف آن دقیقا تغییر زندگی مردم در سطح فردی است./265- هدف سقراط وادار کردن مردم به مراقبت کردن از خودشان بود و فوکو چنین مراقبتی را به کارگیری عقل خود تعریف می کند. برای تشخیص این که چه کسی است و چگونه می شود بهترین شد./268- فوکو بیش از بیست سال خود را وقف برملا کردن زشتی های پنهان روشنفکری کرد. که هیچ دستاورد مثبتی برای آن قائل نبود و منکر هر چشم اندازی از آینده ی بهتر می شد. او به طور مشخّص انکار می کرد که عقل می تواند از زمان حوادث فراتر رود و ما را از این بن بستی که او فکر می کرد در برابر ماست، نجات دهد. چون عقل خود ابزار و بخشی از برنامه ی روشنفکری بود./279- زهدپرستی طرد لذّت نبود بلکه پرهیز از افراط بود. نکته این بود که نگذاریم لذّت ها بر ما فرمان برانند بلکه ما بر آنها فرمان برانیم و فرمانروای خود هم بشویم./286فوکو می گوید: اخلاقیات در روابط ما تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:33

هنر زندگی در چیست؟مقدمهما می دانیم که سقراط در میان مردم به گفت و گو می پرداخت و هیچ نوشته ای از خود به جای نگذاشت، اما افلاطون در کتاب های اش، از شیوه ی زندگی او سخن می گوید. در حقیقت افلاطون به اتکاء گفته ها و نکته های پندآموز سقراطی به معرفی خود و زندگی اش می پردازد. مونتنی هم در کتاب های خود معتقد است که راه سکوت وار سقراطی را ادامه داده است و بر اساس او به هنر زندگی دست یافته است. نیچه هم با نقدهایی که بر اندیشه ی سقراط دارد، به گونه ای درصدد ترسیمی از هنر زندگی به سبک سقراطی است. فوکو هم در تقابل با اندیشه های نیچه ای به گونه ای از بدفهمی های نیچه از زندگی و تفکر سقراطی پرده برمی دارد و خود را محقّ پیروی از سقراط می داند.الکساندر نهاماس در کتاب «هنر زندگی» به ترجمه ی بابک تختی، با تشریح شیوه های زندگی از زبان افلاطون، مونتنی، نیچه و فوکو، سبک متفاوتی از زندگی را ارائه می دهد. در مجموع تمام شخصیت های کتاب به نویسنده، راه و رسمی می آموزند که در توضیح سبک زندگی دیگران است. به این که ما می توانیم به کشف راه خود دست یابیم و هنر زندگی دقیقا یعنی همین که با مطالعه ی نظر دیگران خود به یک نتیجه ی متفاوت برسی و زندگی کنی و همه ی اینها در نوشتن تحقّق می یابد. چه که به قول مونتنی، درس نمی دهم، اگر می نویسم، مشغول تحقیقم. به دیگران نمی آموزم که در کار آموختن خویشتنم. سال هاست تفکراتم تنها در باره ی خودم بوده، تنها خودم را محک زده ام و سنجیده ام و اگر از دیگری سراغ گرفته ام بی درنگ نیّت اصلی، خودم بوده ام.(در باب کردار، میشل دو مونتنی)/171ترسیم هنر زندگیدر این مقال، بخشی از گفته های نهاماس در کتاب «هنر زندگی» بیان می شود. آیا شما می توانید به همان نتیجه ای که او رسیده است، دست یابی تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 2 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:33

آیت الله'>الله حسینی بوشهری در خاطرات آیت الله یزدیآیت الله محمد یزدی وقتی در سال 1352به کنگان تبعید شده بود، در اعتراض به مکان تبعید به زندان بوشهر منتقل می شود. وی در خاطرات خود آورده است: در همان زندان با پاسبان دیگری هم آشنا شدم که این آشنایی هم به یاد ماندنی بود. فرد مزبور هر وقت شیفت کاری اش سر می رسید، شب ها آخر وقت، نزد من می آمد و با هم گپ می زدیم. در خلال صحبت او اخبار بیرون زندان را به من منتقل می کرد. یک بار راجع به شهید شیخ ابوتراب عاشوری و آخرین اخبار مربوط به او و شجاعتش با من صحبت کرد و متقابلا از روحانی دیگری یاد کرد به نام حسینی که محتاط تر و به تعبیر من دارای تفکر بسته ی نجفی بود. بعد به من می گفت: اگر کاری در بیرون زندان داری می توانم برایت انجام دهم. بعدها دانستم که پاسبان مزبور، خود آخوندزاده است و پدرش در برازجان ساکن است.(خاطرات آیت الله محمد یزدی ص 375)ظاهرا پس از چند ماه از زندان آزاد و به صورت تبعیدی در شهر بوشهر ماندگار می گردد. و اول در منزل شیخ ابوتراب عاشوری سکنی می گزیند و پس از آن با خانواده به خانه ی اجاره ای منتقل می شود. وی در بخش دیگری از خاطرات آورده است: مدتی بعد به آقای عاشوری گفتم: این آقای حسینی کیست که راجع به او حرف و حدیث وجود دارد و مشی اش به گونه ای نیست که به نیکی از او یاد شود؟ مرحوم عاشوری گفت: دیر نشده؛ اجازه بده در یک فرصت مناسب، او را هم خواهیم دید.(همان ص 379) پس از چند روز جناب عاشوری جلسه ای ترتیب می دهد که آقای حسینی هم در آن جلسه حضور داشته است. آیت الله یزدی در کتاب خاطراتش می نویسد: در جلسه ی مزبور برای اولین بار با آقای حسینی هم که در شجاعت و فضائل مثبت، دقیقا در ذهن من، نقطه ی مقابل آقای عاشوری تصور شده بود، ملاقات کرد تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:52

رویکرد جامعه شناختی و ارتباطی به قرآنآندره نِگرو معتقد است قرن بیست و یکم یا وجود نخواهد داشت و یا قرنی است که با مذهب و رویکرد مذهبی همراه است.تردیدی نیست که به رغم چالش هایی که گریبانگیر مذهب است اما اقبال اندیشمندان و توده ی مردم به مذهب و معنویت در جهان امروز، امری جدی و شگفت انگیز است. بشر امروز پس از دو قرن تجربه ی بی دینی و فاصله گیری از مذهب به خود آمده و برای عبور از مدرنیته و عقل گرایی محض، چاره را در رجوع به دین همراه با نقد عقل مدرن می داند.از طرفی دینداران با توجه به آراسته ها و پیراسته هایی که در گذر زمان بر پیکره ی دین سنگینی می کند، قادر به رفع عطش گروندگان به آن نیستند و با وجود احیاگرانی که در طول دو سده ی اخیر تحولاتی در عرصه ی معرفت دینی به وجود آورده اند؛ امروزه اندیشه ی آنان پاسخگوی پرسش های بشری نیست و این عصر احیاگران دیگری را طلب می کند تا در پرتو آن، دین را بی پیرایه و خالص معرفی نموده و علل ناکامی غربیان در تجربه های ناموفق دو قرن گذشته را توجیه عقلانی کنند.از سوی دیگر، خودکامگان سیاسی با توجه به چند قطبی شدن جهان، سودای استکبار و سلطه بر جوامع دینی در جهت غارت منابع زیرزمینی آنها در سر می پرورانند و زیر پوشش شعارهایی چون حقوق بشر، دمکراسی، آزادی خواهی و مبارزه با تروریسم، موجی از استیلا و استعمار نو را به راه انداخته اند. توده ی دیندار نیز به پندار دمکراسی خواهی، خود را برای پذیرش سلطه آماده نموده و با همراهی برخی سران جوامع اسلامی با این افکار، عرصه بر دانشمندان در جهت معرفی واقعی دین تنگ کرده است. چرا که آنان باید در چند جبهه برای حفظ و احیاء ارزش های دینی بجنگند. احیاگران هم نیازمند متقاعد کردن حاکمان جوامع اسلامی برای افشاگری نیات شوم ابرقدرت تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:52

از تو بر من تافت(10)قسمت پایانیبا تقسیم بندی و توضیح اندکی که در مطالب پیشین ارائه گردید، نسبت پاره ای از اشعار مولوی با سخنان علی بن ابی طالب(ع) آشکار شد. هدف از این نوشتار بیان این نکته بود که جلال الدین محمد بلخی با اندیشه های حضرت امیرالمؤمنین آشنا بوده و در ذهن و زبانش جاری گشته است. البته دیگر بزرگان اهل سنت هم در آثار خود به همراهی این افکار، اعتراف و افتخار می کنند. این را می توان با مراجعه به کتاب هایی که از اندیشمندان و فقیهان و شاعران اهل سنت به جای مانده است، دریافت. نمونه ی بارز آن را می توان در دو کتاب «الغدیر» علامه امینی و «فضائل الخمسه» فیروزآبادی که به انعکاس سخنان و اشعار بزرگان اهل سنت همت گماشته اند، یافت. لازم به ذکر است که در دهه های اخیر کشور عربستان، با استفاده از کارشناسان زبده و بهره وری از آثار و متون به جا مانده، اقدام به تهیه ی مصاحف صحابه ی پیامبر اسلام(ص) نموده است. در این میان اولین مصحف را به علی بن ابی طالب اختصاص داده و تمام روایاتی که در کتب اهل سنت از امیرالمؤمنین نقل شده است؛ در هفت جلد گردآوری کرده است. تمام اسناد مذکور حکایت این معناست که بزرگان اهل سنت از اندیشه های حضرت علی(ع) بهره گرفته اند و احتمال می رود که مولوی هم با خواندن همان آثار دل در گرو افکار مولای متقیان نهاده است و یا این که به تعبیر خوارزمی مستقیما از نهج البلاغه بهره گرفته است. غزالی هم که مولوی سخت شیفته ی او بوده از این ماجرا بی نصیب نمانده است. چنان که دکتر عبدالکریم سروش در مقدمه ی کتاب «اوصاف پارسایان» می نویسد:این دو بزرگوار(غزالی و مولوی)، خود از سبوکشان و جرعه نوشان بزم امام المتقین و سلطان البشر، رسول خدا بودند که یکجا درس تقوا و مخافت و زهد و محبت را می آم تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:52

هدف از بازسازی اسطوره با بازسازی اسطوره ها در پی چه چیزی می گردیم؟ ما نمی خواهیم از جنبه های ماوراء الطبیعی چون گذر کردن از آتش یا راه رفتن روی آب و یا پریدن در هوا پیروی کنیم. این امور در قالب تخیّل و تحیّر می گنجند. در حقیقت این موارد را باید به مثابه ی چاشنی های اسطوره در نظر گرفت که برای ایجاد تعجب کارساز است. پس از آنها عبور می کنیم. در روایت های اسطوره ای، همواره شخصیت هایی بروز می کنند که اعمالی را انجام می دهند آیا ما می خواهیم مانند آنها باشیم و از کارهای شان تقلید کنیم؟ این هم امکان پذیر نیست چون تقلید کردن از دیگران آن هم از جنس معجزه نه امکان پذیر است و نه مطلوب. و بر فرض امکان دردی را دوا نمی کند. از سوی دیگر زمان و مکانی که شخصیت های اسطوره ای در آن قرار دارند هم از دسترس ما خارج است چرا که گذشته ی زمانی قابل بازگشت نیست. این که زمان برنمی گردد امری مسلم است اما مکان که تغییر چندانی نمی کند چگونه باید از آن هم صرف نظر کرد؟ در مقام پاسخ باید گفت: مکان حادثه تابع زمان حادثه است یعنی مکانی که در آن کاری صورت می گیرد مختص به زمانی است که رویداد در آن رخ داده است. وقتی زمان سپری می شود مکان اختصاصی آن هم از بین می رود. بنابراین زمان و مکان هم قابل ارجاع نیستند. از طرفی اسطوره ها اموری هستند که در لازمان و لامکان شکل می گیرند یعنی اصلا تابع زمان و مکان نیستند که ما بخواهیم دوباره از آنها بهره بگیریم. پس وقتی شخصیت ها و اعمال آنها و زمان و مکان خاص آنها در دسترس ما نیست دل سپردن به اسطوره به چه معناست؟ در پاسخ می گوئیم کارکرد اسطوره ها گذر از سطح عادی و معمولی زندگی است. اگر می خواهید گونه ای دیگر از زندگی را تجربه کنید امکان پذیر است. موانع و دست اندازهای رو تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 15:33

تناقضات متنیعجیب است که نه فقط اصطلاح ها که افکار یک آدم چقدر کم تغییر می کند.(زمان بازیافته ص 65)پیروی شفاهی از ایده ی دیگران و فاصله گیری از متن مکتوب، فرد را دچار نوعی سرخوردگی، سردرگمی و تقلید محض از دیگران می کند. عیب سخنان شفاهی آن است که به شدت متأثر از بستر فرهنگی و موقعیت اجتماعی گوینده و شرایط روحی- روانی اوست. اما متن مکتوب کمتر به این عوامل وابسته است. چون عمل نوشتن بر خلاف گفتن در یک فضای گسترده و همه جانبه تری صورت می گیرد. در گفتار شرایط آنی حضور فعّال دارند. گفتن معمولا با احساسات عاطفی و هیجانات روانی همراه است ولی در نوشتار تمام گذشته ی فکری و حتی اندیشه های آینده نگرانه ی نویسنده نیز دخیل هستند. نوشتن ثبت دائمی ایده ها در تراز اندیشه هاست.واکنشی که از سوی مخاطب یا خواننده در حوزه ی سخن یا مطالعه ی یک متن رخ می دهد و با مکانیسمی به فرجام فهم می رسد، هرمنوتیک گویند. به تعبیر دیگر کارکرد هرمنوتیک تکامل دادن نظریه ی کنش خواندن است. برای درک یک متن، شما محتاج زندگی کردن با آن هستید. نکته ی قابل ذکر این که باید بین مفهوم دانش و بینش تفکیک قائل شد. ما در تبیین علوم طبیعی از روش تجربی (دانش) بهره می گیریم اما برای کشف و توجیه گزاره ها در علوم انسانی نیازمند روش هرمنوتیکی (بینش) هستیم. به قول مولویهر که در خلوت به بینش یافت راه او زدانش ها نجوید دستگاه (مثنوی3/3856)ما باید با مطالعه کردن یک کتاب، خود را در آن جستجو کنیم و از قبلِ همین بازیابی، زندگی خود را ترسیم نماییم. یعنی مطالعه نوعی پراکسیس و عمل است. پروست در کتاب «زمان بازیافته» می نویسد: خواننده هنگامی که کتابی می خواند، خواننده ی خویشتن است. هیچ من خودساخته ای پیش از خواندن وجود ندارد. کنش خواندن، من تازه تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 15:33

عید زمانی برای اندیشیدن هر چیزی زمانی از آنِ خود دارد، زمانی برای تولد و زمانی برای مردن؛ زمانی برای سبکبارانه شوخی کردن در هر نسیم بهاری و زمانی برای شکستن در زیر بار طوفان پاییزی؛ زمانی برای شکفتن در کنار آب روان و زمانی برای پژمردن و فراموش شدن؛ زمانی برای جست و جوی زیبایی و زمانی برای نادیده گرفته شدن مصیبت ها؛ زمانی برای مراقبت صبورانه و زمانی برای رانده شدن تحقیرآمیز؛ زمانی برای لذت بردن از گرمای آفتاب صبح و زمانی برای مردن در سرمای شب. همه و همه زمانی از آنِ خود دارند.(خلوص دل تمنای یک چیز است ص 40) پاراگراف فوق از سورن کی یر که گور متأله دانمارکی، حکایت جهان تزاحم هاست. در بیان این معنا که زمان امری سیال و روان است که پدیده ها در آن به ظهور می رسند. ظهوری نه از سر اراده و اختیار ما بلکه در همخوانی با کائنات. درک و دریافت این جهانِ رازآلود به ما کمک می کند تا اولویت های خود را در رویارویی با پدیده ها مشخص و معین کنیم. وجود تضادها و تناقض های هستی در زندگی آدمیان بیانی از همین جهان تزاحم هاست. به بیانی ساده تر سهم ما از هستی به بهای نادیده گرفتن سهم دیگری نیست. مطالبات و درخواست های نامعقول ما از هستی و خدای هستی همواره مانعی برای رسیدن دیگران به خواسته هایشان است. درک جهان تزاحمی در راستای کاستن خواسته ها و آرزوها و قانع شدن به اندک درخواست هاست. از این رو اولویت بندی امور ضرورتی عقلانی است و این عین شکرگزاری از خداست. در این زمانه ای که عید باستانی نوروز با عید قرآنی رمضان با هم تلاقی پیدا کرده اند نباید درخواست های روزه داران از خدا فراتر از حد معمول باشد و نه آرزوهای نوروزیان به فراخنای گیتی. عافیت طلبی و عاقبت اندیشی هر دو مطلوب است. مولوی خطاب به اولی ها تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 15:33

از تو بر من تافت(9)بازتاب سخنان حضرت علی(ع) در مثنوی مولویهست ایمانش برای خواست او/ نی برای جنت و اشجار و جوترک کفرش هم برای حق بود/ نه زبیم آن که در آتش رود(مثنوی 3/2-1911)ان قوما عبدالله رغبة فتلک عبادة التجار و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبید و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبدة الابرار(نهج ح 229) نردبان هایی ست پنهان در جهان/ پایه پایه تا عنان آسمان(مثنوی 5/2556)راه های مختلف می راندش/ تا رساند سوی بحر بی حدش(مثنوی 5/220)الطرق الی الله بعدد انفس الخلائق(فیه ما فیه ص 97)روستایی بین که از بدنیتی/ می کند بعد اللتیا و التی(مثنوی 3/599)این ضرب المثل را حضرت امیر در خطبه ی پنجم آورده است. هیهات بعد اللتیا و التی.اسپر آهن بود صبر ای پدر/ حق نبشته بر سپر جاء الظفر(مثنوی 5/2469)الصبر کفیل الظفر(غرر الحکم ص 760)چون زنامردی دل آکنده بود/ ریش و سبلت موجب خنده بود(مثنوی 5/2511)این نه مردانند این ها صورت اند/ مرده نان اند و کشته شهوت اند(مثنوی 5/2886)یا اشباه الرجال و لارجال(نهج خ 27) + نوشته شده در سه شنبه یکم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 10:34 توسط عباس فضلی  |  تب فلسفی...ادامه مطلب
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت: 5:28