تب فلسفی

متن مرتبط با «امرار» در سایت تب فلسفی نوشته شده است

امرار معاش با ریسک

  • امرار معاش با ریسکگزارش سفر به بشگرد    تصور نمی کردم که بشگرد پر از کوه و کتل باشد و راه پرپیچ و خمی را از نظر جغرافیایی و تاریخی به خود دیده باشد. روز چهارشنبه 29 اردیبهشت 1401 به اتفاق دوست عزیزم دکترغلامرضا محب زاده مسیر بندر به بشگرد را شبانه پیمودیم. از بندر تا میناب و از آنجا به هشتبندی سه ساعت طی طریق کردیم. شام را در منزل پدرشان صرف نموده و با همراهی برادرش حاج علی در جاده ی مارپیچ منوجان و قلعه گنج و پر از نور چراغ های نیسان های حمل گازوییل قرار گرفتیم. با این که دوست من با توکل بر خدا و اطمینان به مسیر، ماشین را خوش خوشان به جلو هدایت می کرد اما دلهره ای ته دلم را آزار می داد. نکند در این سیاهی کم رنگ شب کسی ما را برباید یا ماشین به تصادفی متوقف شود. شاید به نگرانی من هم پی برده بود که گاه در مواجهه با سیل نیسان های قاچاق سوخت، کنار می زد و خطاب به راننده های روبه رو می گفت: شما بفرمایید جاده فعلا قرق شماست و ما اشتباهی طی مسیر می کنیم!!   گویا جاده هم خود را تسلیم نیسان ها کرده بود هر چند دو ایستگاه توسط نیروهای انتظامی کنترل می شد ولی کژراه ها در اختیار راننده ها بود. رانندگانی در سنین بین 20 تا 30 با قرار دادن یک منبع فایبرگلاس یا مشک پلاستیکی در قسمت بار ماشین که تقریبا سه هزار لیتر سوخت ظرفیت دارد، مسیر سیستان و کرمان را به قصد هرمزگان شبانه و با ریسکی تمام، برای به دست آوردن لقمه ی نانی، طی مسیر می کنند.     ساعت سه صبح به منطقه ی دستگرد درگاز(سورگ) رسیدیم. منزل یوسف، پسردایی محب زاده محل اسکان ما بود. خسته و کوفته با رختخواب هایی که از پیش آماده شده بود، آشنا شدیم و پس از یک ساعت استراحت و اقامه ی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها