ترتیبی

ساخت وبلاگ


تفسیر ترتیبی قرآن

 
مقدمه 

             در بحث پیشین یعنی تفسیر موضوعی قرآن در پی یادآوری این نکته بودم که برای تحقیق یک موضوع در قرآن ما نیازمند شناخت مفاهیم و کلید واژه‌های قرآنی هستیم. این کلید واژه ها را باید با توجه به فرهنگ زمان نزول و عوامل اجتماعی و سیاسی، تعریف و شناسایی کنیم. پس از اینکه مفهومی را در بستر اجتماعی و فرهنگی خودش بازخوانی کردیم باید ارتباط این مفاهیم و افعالی که برای معرفی آنها و همچنین حکمی که برای آنها صادر شده است را مورد ارزیابی قرار دهیم. در مرحله سوم ما نیازمند درک شبکه‌ای از معانی و مضامین کلید واژه ها و مفاهیم برآمده از آنها هستیم. به اینکه چه رابطه ای بین یک مفهوم و دیگر مفاهیم در ذیل آیه وجود دارد. نحوه ی کاربرد و بسامدی دو یا چند مفهوم در یک گزاره نشانی از وابستگی شبکه مفاهیم است. در مرحله بعد پس از شناخت مفاهیم و روابط بین آنها یک نتیجه و غایتی در این کاربرد ها به یک دگرگونی مفهومی و ساختاری دسترسی پیدا می کنیم. به اینکه از هم نشینی و قرابت چند مفهوم، گزاره دیگری با توجه به هدف عالی و غایی پیام آوری وحی قابل مشاهده است. یعنی پیامبر اکرم(ص) در صدد این بود که با گذر از جامعه ی جاهلی ما را به جامعه اسلامی فرا خواند. در این فراخوانی تبدیل پاره ای از ارزشها و یا تثبیت برخی دیگر از ارزش‌ها نمود پیدا می‌کند. این نتیجه ‌گیری نشان می‌دهد که نمی‌توان جامعه را از بنیاد برانداز کرد بلکه می توان ارزش های موجود را برای هدفی والاتر و مهمتر مورد بازیابی و بازنشانی قرار داد. چنان که پیامبر اکرم(ص) جامعه را از پرستش خدایان متفرق زدود و به ایمان به خدای واحد هدایت نمود. 
         در بحث جدید یعنی تفسیر ترتیبی قرآن ما در پی تبیین عناصر تشکیل دهنده ی قران و مکانیسم وحی هستیم تا با شناخت زبانی که پیامبر اسلام از آن سخن گفته است؛ پیام های قرآنی را بازنشانی نماییم و با توجه به دستاوردهای جدید در حوزه زبان شناسی و علم هرمنوتیک و سمانتیک به تعریف متفاوتی از تفسیر و تاویل برسیم. پس از ذکر رویکردهای چهارگانه به تفسیر و کیفیت نزول قرآن، آیاتی از قرآن را مورد ارزیابی قرار می دهیم. وظیفه ی ما بازخوانی این داده
و رویکردهاست. ولی داوری نهایی پس از گفت و گو و نقد و نظر به منصه ی ظهور می رسد. شاید هم نیازمند یک داوری نهایی نباشیم بلکه صرف بیان ایده ها و داده ها کار ما باشد به قول مولوی

چون که مَقضی بُد رواج آن روش       می دهدشان از دلایل پرورش
     لازم به ذکر است که تبیین رویکردها محتاج بیان پیش فرض های کلامی و فلسفی بحث نیز هست و برای تنقیح مناط و توضیح صورت مسئله امری ضروری به نظر می رسد. امید که در پرتو این نظرات و واکاوی گزاره های مربوط به بحث، هم افزایی صورت گیرد و منجر به اشتراک گذاری ایده ها گردد. 



چهار نظریه پیرامون مکانیسم وحی 


 1- باور رسمی این است که قرآن با تمام الفاظ و معانی سخن خداوند است که از طریق جبرئیل امین به پیامبر اسلام (ص) وحی شده و حضرت عیناً آنها را به اطلاع مردم رسانده است.‌ 
 2- محتوای قرآن به وسیله جبرئیل به پیامبر اسلام(ص) الهام شده است ولی تمام الفاظ قرآن از آن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. (نصر حامد ابوزید در کتاب مفهوم النص) نگاه فیلولوژیکی {لغت شناسی} 
 3- تمام قرآن سخن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است اما چون شخصیت او شخصیت خدایی است سخن او سخن خدا تلقی می‌شود (عبدالکریم سروش در کتاب تجربه نبوی) منظر سمانتیکی{معنا شناسی} 
4- قرآن محصول نگاه موحدانه ی پیامبر از هستی است. نبوت و وحی به معنای موحدانه نگریستن به عالم و آدم است و دستاوردهای پیامبر(فرآورده‌های وحی ) و مدعیات صدق و کذب بردار نیستند لذا تمام قرآن، کلام پیامبر(ص) است. (محمد مجتهد شبستری در مقالات قرائت نبوی از جهان) ایده ی هرمنوتیکی{برداشت از متن} 
این که حقیقت وحی محمدی(ص) چه بوده است؛ یک موضوع ایمانی است ولی آیات قرآن را چگونه می توان فهمید؛ یک موضوع عقلانی است. وجه اشتراک سه نگاه جدید این است که قرآن از جانب خدا به پیامبر اسلام(ص) القا شده است اما مکانیسم وحی متفاوت و مختلف می شود.

 
تشریح رویکرد های چهارگانه 


    نحوه ی انتقال پیام وحیانی به پیامبران یکی از پیچیده ترین مباحث کلامی در مسیحیت و یهودیت و اسلام است. و نامگذاری علم کلام در ادیان آسمانی با همین رویکرد صورت گرفته است. صورت مسئله این است که ارتباط بین
مطلق و محدود چگونه میسر می شود؟ اشاعره معتقد بودند که کلام نفسی(نسبت کلام به خدا) و امری قدیم است. و نیاز به خلق ندارد. اما شیعه و معتزله بر این باور بودند که قرآن امر حادث است و کلمات الهی جملات و ترکیبات معینی است که خداوند در جایی(لوح محفوظ - کتاب مکنون) آفریده و فرشته ای به نام جبرئیل به گوش پیامبر خوانده و او هم به مخاطبانش منتقل کرده است.
       برخی فیلسوفان مانند ابن سینا و ملاصدرا معتقد بودند که پیامبر به مرتبه ی عقل فعال ارتقا می یابد و حقایقی بر او روشن می شود سپس آن حقایق به عالم مثال و از عالم مثال به عالم حس نبوی و در نهایت به صورت الفاظ در گوش او خوانده می شود. عرفا هم معتقد به مراحل وجودی پیامبر(ص) هستند و مرحله و مقام جمع الجمع را مرتبه ی اتحاد نبی
با خدا دانسته اند. و سخن گفتن از مرحله باطنی به مرحله ظاهری وجود پیامبر(ص) منتقل شده است.
 اما در فلسفه ی جدید و هرمنوتیک مدرن، زبان در واقع صورت کلامی ذهن است


پیش فرض های نظریات جدید 


 1- خداشناسی مقدم بر پیامبر شناسی و قرآن شناسی است 
 2- خدا موجودی بی صورت و غیر متشخص است 
 3- سخن گفتن امری انسانی است
 4- معنای متن و فهم آن امور تاریخی هستند

5- قرآن دارای دو بخش تاریخی و فرا تاریخی است

مقومات یک متن 
 1-گوینده 2- شنونده 3- زمینه ی متن 4- جماعت اهل زبان ۵ - محتوا که زبان آن را بیان می‌کند

 
 دیدگاه نصر حامد ابوزید 
 قرآن یک متن تاریخی است برای رسیدن به درک هسته ای فرا تاریخی آن 
 قرآن تجربه ی پیامبر(ص) است در تجربه اش چیزی دیده و قرآن را وحی نامیده است 
 قرآن تجربه ی پیامبر(ص) و جامعه است ظهور قران پاسخی به مقتضیات زمان و پرسش‌های مردم بود 
 قرآن صرفاً یک متن نیست یک گفتمان است.( مجموعه ی گفتمان هاست) 
 حدود و حقوق در قرآن به عنوان وسیله مقرر شده است نه هدف لذا قابل تغییر است
داستان های تاریخی قرآن واقعیت ندارد و برای موعظه است(خلف الله - محمد عبده – مطهری )

 
دیدگاه های دکتر سروش 
 علامه طباطبایی وحی را شعور مرموز می خواند ولی به گمان من هنر مرموز مناسب تر است
 پیامبر اسلام(ص) در فرایند وحی موضوعیت دارد نه طریقیت
 بلاغت قرآن هم به تبع احوال پیامبر(ص) پستی و بلندی می پذیرد
 فارابی و خواجه نصیر طوسی و ملا صدرا معتقدند قوه خیال پیامبر در فرایند وحی دخالت دارد
 برخی عقاید جاهلیت در قرآن منعکس شده است (زمخشری - ابن خلدون) 
 قرآن درگیری ذهن و روان پیامبر و حوادث جامعه را برملا می کند (دیالوگ) 
 قرآن نه فقط تجربه ی پیامبر بلکه رویای رسولانه است
 نظریه سروش اساساً نظریه عرفانی و مبتنی بر متافیزیک وصال است
 بحث سروش یک بحث معرفت شناختی است ولی منتقدان بحث وجود شناسی می کنند

 
دیدگاه مجتهد شبستری 
هرمنوتیک به دو بخش هرمنوتیک دُگماتیک (جَزمی) هرمنوتیک فلسفی قابل تقسیم است 
 متن قرآن در عین حال که منشأ وحیانی دارد؛ کلام انسان(پیامبر) هم هست 
 آنچه در این کتاب هست جنبه معرفتی ندارد نوعی بینش است
 نبوت پیامبر اسلام(ص) طریقیت دارد نه موضوعیت. مسئله اصلی پیامبر، معرفی خدا است
 درتجربه پیامبر فهم جهان مقدم بر تفسیر جهان یا عین آن است. او خبر می دهد که جهان را چگونه می بیند نه اینکه جهان چگونه است
متن قران به مشابه یک فهم تفسیری از جهان یک نمود است و هر چیزی که نمود است با فهم و تفسیر دوباره ممکن است فهمیده شود آن هم در وجهی از وجوه و نه با احاطه ی تمام حقیقت آن نمود 
 قرآن یک قرائت نبوی از جهان است نقد تاریخی این متن می‌تواند ما را به فهم دقیق این متن برساند 
 قرآن به مسائل علمی نگاه پدیدارشناسانه نمی‌کند بلکه رابطه آنها را با خدا مشخص می کند 


موارد ناسازگاری ظواهر قرآن با علم 
دست به تاویلات بعیده می زند( طباطبایی - مصباح ) یا تاویل علمی می کند. (بازرگان- سحابی ) 
برسبیل همزبانی با فرهنگ عرب تحمل شان می کنید. (معتزله - طالقانی) 
 زبان دین نمادین و استعاری است. (متکلمان مسیحی) 
 فرآورده های وحی محتمل الصدق و الکذب نیست انشائی است. ( ولی الله دهلوی)

 

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 151 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 3:54