فلسفه ملال(1)

ساخت وبلاگ

فلسفه ملال(1)

     تابستان امسال کتاب" فلسفه ملال " اثر لارس اسونسن با ترجمه ی افشین خاکباز را به مطالعه گرفته؛ یادداشت هایی از آن برداشتم. اکنون گزاره هایی از آن را  در دو بخش به اشتراک می گذارم. امید که از دوستان رفع ملال شود.

     ارسطو می گوید: معمولا توجه خود را پیش و بیش از هر چیز بر اموری معطوف می کنیم که تغییرپذیرند. اما قائل بودن به سرشت برای انسان به معنای این ادعاست که چنین سرشتی تغییرناپذیر است/12 نیچه می گفت: اشتباه موروثی فیلسوفان این است که پایه ی اندیشه های خود را بر انسانی در دوره ای خاص بنیاد می نهند و آن گاه آن را به واقعیتی ازلی تبدیل می کنند./13

     به نظر من، ادبیات منبعی عالی برای مطالعات فلسفی است و اهمیت این منبع برای فلسفه ی فرهنگ به اندازه ی اهمیت کارهای علمی برای فلسفه ی علم است/16 ملال تنها یک حالت ذهنی درونی نیست؛ بلکه یکی از ویژگی های دنیا نیز هست. چون در فعالیت هایی اجتماعی مشارکت داریم که از ملال اشباع شده اند/16

    پژوهش های روان شناسی نشان می دهد که مردان بیش از زنان از ملال رنج می برند/17 وقتی کی یر کگارد ادعا می کرد که ملال ریشه ی تمام شرهاست؛ اغراق می کرد ولی ملال به بسیاری از شرها مدد می رساند/17

       مشکل جنگ این است که نه تنها مرگبار است بلکه به سرعت بسیار ملال انگیز می شود/18 ملال با مصرف مواد مخدر، الکل، سیگار، اختلالات تغذیه، بی بندوباری جنسی، ویرانگری، افسردگی، ستیزه جویی، خشونت، دشمنی و خودکشی مرتبط است./18

     دلیل این که ملال برای افراد نیز مشکلی جدی است این است که با فقدان معنا همراه است/20

      کی یرکگارد می گوید: خدایان ملول بودند و بنابر این انسان را آفریدند آدم از تنها ملول بود و بنابراین حوا را خلق کردند از آن زمان ملال وارد جهان شد... ولی ملال وجودی پدیده ی مدرن است/23

     ملال همواره حاوی عنصری انتقادی است چون این ایده را بیان می کند که یک موقعیت مشخص یا کل هستی عمیقا ما را ناراضی می کند/24 مرد زیرزمینی داستایفسکی ادعا می کند که همه چیز از ملال ناشی می شود/29

     ملال با نیازهای واقعی ارتباط ندارد بلکه با امیال مرتبط است و این میل، تمایل داشتن به محرک های حسی است/31 جامعه ای که خوب عمل می کند توانایی انسان برای یافتن معنا در جهان را تقویت می کند و جامعه ای که عملکرد خوبی ندارد چنین نیست/35 منظور از تهی بودن زمان، تهی بودن از معناست/36

      معنایی که بیشتر مردم می پذیرند خودشکوفایی است ولی معلوم نیست چه نوع خویشتنی باید شکوفا شود. یا حاصل این خودشکوفایی باید چه چیزی باشد/37 ملال با بیکاری ارتباط ندارد بلکه با معنا مرتبط است/39

    والتر بنیامین در پارک مرکزی می گوید: برای مردمان عصر حاضر تنها چیزی که کاملا تازه است و همواره تازه خواهد بود؛ مرگ است/43 ملال تصویری رنگ پریده از چهره ی مرگ است/46

   من نوع شناسی مارتین دالمن را بیشتر ترجیح می دهم که بین چهار نوع ملال تمایز قائل می شود ملال برخاسته از موقعیت ملال برخاسته از اشباع و ملال وجودی و ملال خلاقانه. این چهار نوع ملال با یکدیگر هم پوشانی دارند/48

     هایدگر ملال عمیق را چون مه خاموش می داند و گاربورگ از آن به سرمای ذهنی توصیف می کند/51 داستایفسکی زمانی گفت که ملال رنجی بی رحمانه و وصف ناپذیر است/52

    مُد یکی از اصول مدرنیته است و به قول بنیامین به معنای تکرار جاودانه ی چیزهای جدید است/53 مُد ذاتا غیر فردی است بنابراین نمی تواند معنای فردی را که در جست و جویش هستیم به ما ببخشد/54

     بی خدایی ای که انسان به نمایش می گذارد بی معنا و غروری بیهوده است/61 به نظر پاسکال، انسان بدون خدا محکوم به ملال است. برای درک این که در زندگی هیچ حقیقت و رضایت پایدار نیست روح بلندی لازم نیست. در غیاب رابطه با خداوند، برای فراموشی بیچارگی خود به لذت ها روی می آوریم/61

    بدون خدا، انسان هیچ است و ملال آگاهی از این هیچی و پوچی است/62 ترس از تهی بودگی و خلاء است که مزه ی مرگ تدریجی را به ما می چشاند/63 

تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 150 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 3:54